جنیان
البته خودم13 سالمه
شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 16:42 ::  نويسنده : ماتیران       



شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 16:2 ::  نويسنده : ماتیران       


 



شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 15:57 ::  نويسنده : ماتیران       

هنگامی که واقعه ی جانسوز کربلا در حال وقوع بود، زعفر جنی که رئیس شیعیان جن بود در بئر ذات العلم ، برای خود مجلس عروسی بر پا کرده بود و بزرگان طوایف جن را دعوت نموده و خود بر تخت شادی و عیش نشسته بود.
در همین حال ناگهان متوجه شد که از زیر تختش صدای گریه و زاری  می اید. زعفرجنی گفت :(( کیست که در وقت شادی ، گریه می کند؟!)) دراین هنگام دو نفر از جنیان حاضر شدند وزعفر از آنان سبب گریه را پرسید .آنان گفتند : (( ای امیر ! وقتی که ما را به فلان شهر فرستادی ، در  حین رفتن به آن شهر  ، عبور ما به رودفرات افتاد که عربها به ان نواحی نینوا می گویند .  ما دیدیم که درآنجا لشکریان زیادی از انسانها جمع شده ودر حال جنگ هستند .وقتی که نزدیک آنان شدیم ، مشاهده کردیم که حضرت حسین بن علی علیه السلام ، پسر همان اقای بزرگواری که ما را مسلمان کرده ، یکه و تنها برنیزه ی بی کسی تکیه داده و به چپ وراست خود نگاه می کرد ومی فرمود : ((آیا یاری دهنده ای هست تا ما را یاری دهد ؟!)) و نیز شنیدم که اهل و عیال آن بزرگوار ، فریاد العطش العطش بلند کرده بودند . وقتی که این واقعه ناگوار  را مشاهده کردیم فی الفور خود را به بئر ذات العلم رساندیم تا شما را خبر نماییم که اکنون پسر رسول خدا (ص) را به شهادت  می رسانند .))

به محض اینکه زعفر جنی این سخنان را شنید ، تاج شاهی را از سر خود بر داشت و لباسهای دامادی را از تن خود خارج کرد و طوایف مختلف جن را با سلاحهای آتشین آماده کرد وهمگی با عجله به سوی کربلا حرکت نمودند . خود زعفر گفته است : (( وقتی که ما وارد زمین کربلا شدیم ، دیدیم که چهار فرسخ در چهار فرسخ رالشکریان دشمن فراگرفته است ، بعلاوه صفهای فرشتگان زیادی را دیدیم . ملک منصور با چندین هزار فرشته ی دیگر یک طرف، ملک نصر با چندین هزار فرشته از  طرف دیگر ، جبرئیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در ان طرف و در یک طرف دیگر میکائیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در ان طرف ، ودر یک طرف دیگر  اسرافیل ، ملک ریاح ( فرشته بادها ) ، فرشته ی دریاها ، فرشته ی کوهها ، فرشته ی دوزخ و فرشته ی عذاب و... هر یک با لشکریان خود منتظر گرفتن اجازه از حضرت بودند . بعلاوه ارواح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر ( علیهم السلام ) از ادم تا خاتم همه صف کشیده ، مات و متحیر مانده بودند . تمام موجودات و حقیقت کل اشیا در کربلا بودند و همگی گریان . چه کربلا و چه غوغائی .خاتم پیامبران ( ص ) آغوش  خود را گشوده و به امام حسین علیه السلام می فرمود:(( پسرم ! عجله کن ! عجله کن ! به راستی که مشتاق تو هستیم .))
حسین بن علی علیه السلام یکه و تنها در میان میدان  با زخمها و جراحات فراوان ، پیشانی شکسته، با سری مجروح، با سینه ای سوزان و با دیده ای گریان ایستاده بود  و در هر نفسی که میکشید  ، از حلقه های زره خون می چکید اما اصلا" توجهی به هیچ گروهی از ان فرشتگان نمی کرد به من هم کسی اجازه نمی دادتا خدمت ان حضرت برسم  .
همانطور که از دور نظاره میکردم ودر کار ان حضرت حیران بودم ،ناگهان دیدم که اقا امام حسین  علیه السلام سر غربت از نیزه ی بی کسی بلند کرد و با گوشه چشم به من نگاه کرد و اشاره ای فرمود که : ای زعفر ! بیا .در این هنگام   همه فرشتگان به سوی من نگاه کردند و مرا اجازه دادند تا نزد حضرت بروم . من خود را خدمت حضرت رساندم و عرض کردم : من با نود هزار جن به یاری شما امده ام . اگر بخواهی تمام دشمنانت را قبل از اینکه از جای خود حرکت کنی نابود میسازیم . حضرت فرمود : ای زعفر زحمت کشیدی ! خدا و رسولش از تو راضی باشند . خدمت تو مورد قبول درگاه حق باشد .اما لازم نیست که زحمت  بکشید ،شما برگردید .عرض کردم : قربانت شوم چرا اجازه نمی فرمائید ؟!  حضرت فرمود :  خداوند چنین نخواسته است و باید به لقای حضرت دوست برسم  . اگر من در جای خود بمانم  خداوند بوسیله چه کسی این مردم  نگونبخت را مورد  امتحان قرار دهد ؟ و چگونه از کردار زشت خود آگاه خواهند شد و..........
جنیان گفتند : ای حبیب خدا و ای فرزند حبیب خدا ! به خدا سوگند اگر اطاعت از تو لازم و مخالفت با تو حرام نبود ، سخنت را قبول نمی کردیم  و تمام دشمنانت را پیش از دستیابی به تو از میان می بردیم . حسین بن علی علیه السلام فرمود : به خداوند سوگند که ما بر این کار از شما جنیان تواناتریم  ولی باید حجت بر مردم تمام شود  تا (( آنکس که گمراه می شود با دلیل گمراه شود و انکس که هدایت می شود  با دلیل هدایت شود .))
من (زعفر ) به امر آن حضرت مایوسانه برگشتم  .وقتی که ما جنیان به محل خود رسیدیم ، بساط شادی را جمع کرده و اسباب عزا را فراهم کردیم . مادرم به من گفت : پسرم چه میکنی ؟! کجا رفته بودی که اینچنین ناراحت بر گشتی ؟!
گفتم :مادر ! پسر ان بزرگواری که ما را مسلمان کرد ، اینک در کربلا در چنان حالی است که من رفتم تا یاریش کنم اما ان حضرت اجازه نفرمود و چون امر امام واجب بود ، باز گشتم  .مادرم  وقتی که سخنان را شنید ، گفت : ای فرزند ! تو را عاق می کنم . من فردای قیامت در جواب مادرش حضرت فاطمه (س )  چه بگویم ؟! زعفر گفت : مادر ! من خیلی ارزو داشتم تا جانم را فدای انحضرت کنم ولی ایشان اجازه نفرمود . مادرم گفت : ((بیا برویم ، من همراهت می آیم . مادرم جلو و من با لشکریانم از پشت سرش ، دوباره به سوی کربلا حرکت کردیم  . )) و هنگامی که به انجا رسیدم ، از لشکریان کفار صدای تکبیر شنیدم  و چون نگاه کردیم ، دیدیم  که سر مبارک و درخشان اقا امام حسین علیه السلام  بالای نیزه است و دود و آتش از خیمه های حرم بلند است . مادرم  خدمت حضرت امام سجاد علیه السلام رسید اجازه خواست تا با دشمنان آنان بجنگد  ولی ان حضرت اجازه نداد و فرمود : (( در این سفر همراه ما باشید و در شبها  اطفال ما را مواظبت کنید تا از بالای شتران بر زمین نخورند .))
در نتیجه جنیان اطاعت کردند و تا سرزمین شام با اسیران بودند تا حضرت سجاد علیه السلام  آنان را مرخص فرمود .


 



شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 15:38 ::  نويسنده : ماتیران       

ابن عباس مى گويد: در بنى اسرائيل عابدى بود به نام ((برصيصا)). مدت طولانى خدا را عبادت كرد تا به جايى رسيده بود كه او را مستجاب الدعوه مى خواندند.
مردم براى درمان ديوانه ها و مريضهاى خود به او مراجعه مى كردند و او هم بيماران آنها را درمان مى كرد.
روزى از روزها دخترى ديوانه شد. برادران او آن دختر را پيش عابد آوردند تا دعا كند و او شفا يابد. آن دختر از خانواده اشراف بود. او پيش عابد رفت و مدتى ماند تا مداوا شود. شيطان ، عابد را وسوسه كرد كه اى عابد! اين دختر زيبا در دستان تو است و كسى غير از تو و او در اين جا نيست . اين قدر او را وسوسه كرد تا عابد را به زنا وادار است .
آن دختر از عابد آبستن شد. وقتى شكم دختر بزرگ و گناه عابد آشكار شد. شيطان به او پيشنهاد كرد: اى عابد! اگر برادران دختر بفهمند، آبروى تو را مى برند و تو را خواهند كشت . اگر مى خواهى از آن رهايى يابى ، دختر را بكش و او را دفن كن . عابد هم ، همين عمل را انجام داد. آن ملعون بعد از اين قضيه رفت و به برادران دختر گفت : چرا نشسته ايد! عابد با خواهر شما زنا كرده و بعد از آن كه آبستن شد او را كشت و دفن كرد. جاى قبر او را هم نشان داد. اين خبر پخش شد تا به گوش پادشاه رسيد. مردم و پادشاه آمدند پيش عابد، او هم اقرار به گناه خود كرد.
عابد را دست گير كردند و به دار زدند. وقتى او را بالاى دار كشيدند، شيطان در برابر او نمايان شد و گفت : اى ((برصيصا))! من اين بلا را بر سر تو آورم .
اگر مى خواهى از اين معركه خلاصى يابى ، بايد به آن چه مى گويم ، به فرمان من باشى ! آيا حاضرى قبول كنى ؟ عابد گفت : بلى قبول مى كنم بگو:
شيطان گفت : به من سجده كن ، عابد گفت : من كه بالاى دارم ، چگونه تو را سجده كنم ؟
گفت : با اشاره هم اگر سجده كنى من قبول دارم . عابد بدبخت با اشاره سجده كرد و به خدا كافر شد. در همان حال هم از دنيا رفت .(552)
قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:
كمثل الشيطان اذ قال للانسان الكفر، فلما كفر، قال : انى برى ء منك ، انى اخاف الله رب العالمين
(اين منافقان ) در مثل ((مانند شيطان اند كه به انسان (همان برصيصاى عابد) گفت : به خدا كافر شو. پس از آن كه به دستور آن ملعون كافر شد، به او گفت : من از تو بيزارم . من از عذاب پروردگار عالميان مى ترسم !))(553)
بلى آن ملعون ، از آن حقد و كينه اى كه از آدم و اولاد او دارد، آنان را به گناه مى كشاند سپس بيزارى خود را از ايشان اعلام مى دارد.



شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 11:9 ::  نويسنده : ماتیران       

اولین انسانی که خلق شده حضرت آدم (ع) می باشد و همه ی ما از نسل آن حضرت هستیم و آن حضرت را ابوالبشر یعنی پدر تمام انسان ها می گویند . آیا اجنّه هم این چنین پدری دارند که دیگر اجنه از نسل او باشند ؟

بلی ، اجنه نیز دارای پدری هستند که اولین مخلوق جن می باشد و نام او « شومان » است . در روایتی شخصی از حضرت علی (ع)  پرسید : « پدر اجنه کیست ؟ » حضرت در جواب آن شخص فرمودند : « نام پدر اجنه ، شومان است . »

اجنه از نظر خلقت و ترکیب همانند انسانها که دارای شکل ها ، نژادها و رنگهای مختلف هستند ، دارای انواعی هستند که از جمله آنها عبارتند از :

1.       جن : « اذا اراد العرب الجنّ خالصاً » ، وقتی عرب وجود جن را به تنهایی در نظر بگیرد لفظ جن را بکار می برد .

2.       عامر : به گروهی از اجنه گفته می شودکه با مردم نشست و برخاست دارند و با آنان زندگی می کنند .

3.       شیطان : به گروه بد ذات و خبیث اجنه گفته می شود .

4.       عفریت : به آن گروه از اجنه می گویند که دارای مقام و منزلت والایی بوده و از قدرتهای فوق العاده ای بهره مند هستند . از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند : « اجنه امیرانی دارند که به آنها عفراء می گویند .»



شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 11:5 ::  نويسنده : ماتیران       

راستش رو بخواهيد از اون جايي که اين روزها همه جا بحث جن و جن گيري است .. ياد خاطره اي که چند سال پيش از نزديک شاهدش بودم ، افتاده و تصميم گرفتم ان را براي اون دسته از خوانندگاني که تازه به جمع ياران همدل سايت پيوسته اند ، تعريف کنم . ضمن اين که بار ديگر تاکيد مي کنم .. آن چه مي خوانيد .. روايتي از يک مهماني است که در منزل يکي از کارگردان هاي مشهور کشور رخ داد . و تا قبل از آن شب هرگز در عمرم نديده بودم .. ! نخستين بار که اين خاطره رو در تارنمايم درج کردم ، عزيزان بي شماري خواهان ارايه شماره تلفن " درويش " شدند .. !‌ که البته پاسخ حقير منفي يود . چون اولآ سال ها از اين ماجرا مي گذرد و ديگر خبري از آن کارگردان ندارم .. دوم اين که هيچ شماره تماس و نشوني از فرد مورد نظر ندارم .. لطفآ درخواست نفرماييد . ضمن اين که بنده هرگز به اين گونه اعمال اعتقادي نداشته و ندارم .. و با احترام به همه عقايد و انديشه ها ، معتقدم انسان هاي ضعيف متوسل به آن مي شوند .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چند سال پيش به سبب مسئوليت هايي كه در مجله سروش هفتگي و صدا و سيما داشتم با اكثر هنرمندان و كارگردان هاي سينما و تلويزيون ارتباط صمیمی داشتم . كه اين ارتباطات اكثرآ با رفت و آمد هاي خانوادگي همراه بود . در حقيقت بعد از بازنشسته شدن از نيروي هوايي اكثر دوستان خانوادگي ام  رو اهالی مطبوعات و هنرمندان سرشناس و كارگردان ها تشکیل می دادند . ماجراي این پست " اجنه ها " واقعيتي است كه به چشم خودم ديدم . راستش رو بخواهيد تا پيش از اين اتفاق اصلآ اعتقاد چنداني به اجنه ها نداشتم . و آن ها رو خرافاتي مي دانستم كه مادر بزرگ ها در قديم زير كرسي براي جوون تر ها تعريف مي كردند . بعد ها متوجه شدم حقيقت دارد و حتي در كتاب هاي آسماني همچون قرآن مجيد به وجود جن و پري اشاراتي شده است .به هر حال ماجرا از جایی آغاز شد که .. يك شب يكي از كارگردان هاي نامي سينما به من زنگ زد كه بهروز جان امشب براي شام بيا خونه ي ما و ضمنآ اگر امكان داره بچه هات رو با خودت نيار !! راستش من از اين كه گفت بچه ها رو نيار يه فكر هايي زد به سرم . پيش خود گفتم حتمآ از آن ميهماني هاي اشرافي گرفته است  !!

 

 

 

 

 

به همسرم گفتم .. ما امشب خونه فلاني نمي رويم . با تعجب دليل نرفتن رو پرسيد و بهش توضيح دادم حتمآ از اون ميهماني هاي آن چناني است و من اصلآ از اين مجالس خوشم نمي آيد . گفتم خدا پدر مادرش رو بيامرزه كه از اول ندا رو داد و گرنه خيلي بد مي شد اگه در میانه راه مجلس رو ترك می کردیم ..! . همسرم گفت پس تلفنی اطلاع بده که نمی رویم تا بنده خدا ها تدارک اضافی نبینند . وقتي به دوستم زنگ زدم و عذر خواهي كردم . گفت نه عزيزم مهمانی آن چناني نداريم . فقط فلاني ( يكي از بازيگران مشهور سينما ) و همسرش است . گفتم پس چرا گفتي بچه ها رو نياورم ؟ گفت براي خودت گفتم ...  مي ترسم اذيت بشوند . و گرنه موضوع خاصي نيست . دوست داشتي با خودت بياور . سرشب بود كه آژانس گرفته و راهي سعادت آباد شديم . این رو اضافه کنم که همسر کارگردان فوق بعد از دوازده سال زندگی در کشور سوئد ، تازه همراه دختر جوان اش به ايران برگشته بود . وقتي ما رسيديم هنوز ساير مهمانان نيامده بودند ..

 

بعد از دقايقي همون هنرپيشه با همسر و دخترش از راه رسيدند . و بعد از دقايقي يه خانم مسن و متشخص هم به جمع ما پيوستند . ميزبان كه بهتره او را آقاي ايكس بنامم بعد از پذيرايي مفصل كه جاي همه شما سبز خطاب به مهمانان گفت : من امشب براي همه شما ها يه سورپرايزي دارم . بهتره زود تر شام رو بخوريم چون قراره يه شخص ديگري هم به جمع ما بپيونده . فقط بايد ياد آوري كنم كه وحشت نكنيد . در هنگام شام خوردن هر كي يه سئوال راجع به سورپرايز از آقاي ايكس مي پرسيد . ولي او پاسخ همه رو موكول به بعد از آمدن ميهمان بعدي مي كرد . بعد از دقايقي زنگ در به صدا آمد . متعاقب آن درويشي چهار شونه قد بلند و خوش تيپ در حالي كه لباس سراسر سفيد رنگي بر تن داشت وارد خونه شد. چهره تازه وارد همانند رنگ لباس اش سفيد بود .  با همه به گرمي به احوالپرسي پرداخت .

 

 

 

انگار كه همه مدعوين رو سال ها مي شناسد ، در همين حال آقاي ايكس سئوال كرد شام ميل كرده است يا خير ؟ كه جناب درويش با صداقت جواب داد هر چه بياوريد مي خورم . و در ادامه مشغول خوردن شام گرديد . او خيلي با اشتها غذا مي خورد .  طوري كه آدم هوس مي كرد بار ديگر با اين تازه وارد كه بدون قاشق و چنگال مشغول تناول بود ، غذا بخورد ...!  بعد از ميل انواع ميوه خطاب به ميزبان گفت : لطفآ اين ابزاري كه مي گويم آماده كنيد . وي ابتدا درخواست مقوا نمود . سپس آن ها رو به ابعاد انگشت دست شايد كمي بزرگ تر قيچي كرد . و در ادامه خواست برايش يك ليوان آب نمك حاضر نمايند . بعد از مهيا شدن ابزار مورد نظر از كيف دستي اش يك شمع بزرگ بيرون آورده و بعد از روشن كردن آن رو كنار ليوان آب نمك و مقوا ها قرار داد . او بعد از اين كار خواهش كرد كه مقداري طناب حاضر نمايند .

 

 

 

 

درويش با حوصله هر چه تمام تر وسايل كارش رو روي ميز چيده و در ادامه خواستار كاسه رويي يا مسي با چاقوي بزرگ آشپزخانه گرديد . انگار كه از قبل ميزبان مي دانسته كه چه ابزار هايي مورد نياز است چون سريع خواسته درويش اجابت مي شد . آخرين در خواست درويش پارچه يا چادري بزرگ بود كه با آوردن آن ، خطاب به جمع گفت : خانم ها و آقايون محترم لطفآ در موقع عمليات اصلآ وحشت نكنيد. و دوست دارم خونسردي خود رو حفظ نمائيد . سپس خطاب به اون خانم مسن گفت : يه مسئوليت براي شما در نظر گرفته ام به اين صورت كه هر وقت با دست به شما اشاره كردم ، بايستي فوري يكي از مقوا ها رو روي شمع گرفته و پس از روشن شدن آن ، سريع داخل ليوان آب نمك فرو ببر . آيا فكر مي كني از عهده اين كار بر آيي ؟ و خانم مسن با تكان دادن سر آمادگي خود رو براي اين كار اعلام نمود .

 

 

در تمام اوقاتي كه آقاي درويش خان خوش تيپ ما مشغول نطق كردن بود، من به اتفاق همسر آقاي ايکس  با پوزخند به يك ديگر ،  بر بي اساس بودن كارهاي او آهسته مي خنديديم . اما بقيه مات و مبهوت به هر حركت درويش با دقت نگاه مي كردند . سپس بازي گردان مجلس در حالي كه ورقه كاغذي را از جيبش بيرون مي آورد خطاب به حضار گفت : خواهش مي كنم اسم كوچك خود را به همراه نام مادر ها تون يكي يكي بگوييد تا بنويسم . و شروع كرد به نوشتن .. بهروز بنت عفت ... اكرم بنت شهربانو .... ايكس بنت زهرا  تا الي آخر .. سپس با طناب دست هاي ميزبان رو از پشت مجكم گره زد به طوري كه هر گز قادر به حركت دادن دستش نبود . همين عمل را با آقاي هنرپيشه هم انجام داد . و آنگاه از آن ها خواست به فاصله چند متر رو در روي هم بر روي زمين بنشينند . و آن دو چنان نمودند كه درويش از آن ها  خواسته بود . و به فاصله چند متري از يک ديگر نشستند ..

 

 

 

 

قبل از اين كه چادر يا همون ملحفه بزرگ رو روي آن ها بكشد ، كاسه بزرگ مسي را در وسط آن دو قرار داد و چاقوي بزرگ آشپزخانه رو هم در كنار كاسه آب گذاشت . به طوري كه دست هيچ كدوم از آن دو نفر به آن نمي رسيد . سپس پارچه را  روي شونه دو تا آقايون گذاشت . كه فقط سر آن ها بيرون بود . وبين آن ها مستطيلي به شكل تونل به وجود آمد . باور كنيد در تمام اين مدت مدام با خود فكر مي كردم كه درويش قصد شعبده بازي دارد . بنابراين اصلآ كارهاي او رو جدي نمي گرفتم . درويش از همسر ميزبان خواهش كرد كليد برق اتاق رو خاموش نمايد . حال تنها اين روشنايي شمع بود كه به همراه نور كم سويي كه از بيرون به اتاق مي تابيد فضاي موجود رو وحشت ناك جلوه مي داد . همه منتظر بودند كه وي مي خواهد چه كار نمايد . درويش شروع كرد زير لب ورد خوندن .

 

 

چهره درويش خيس عرق گشته بود . صورت او كه چشم هايش رو هم بسته بود از سفيد به كبودي گرائيده بود . انگاري شخص قوي هيكلي محكم در حال فشردن گلوي وي بود . اين حالت چند دقيقه اي ادامه داشت تا اين كه درويش چشمان اش رو گشود و نفسي عميق كشيده آن گاه كاغذ اسامي رو جلوي چشم اش قرار داد . و شروع كرد يكي يكي اسامي رو صدا كردن .. بهروز بنت عفت .. با خواندن اسم اولي ، با كما تعجب ديدم چاقو چند ضربه به كاسه مسي نواخت !! ( معلوم بود شخص ثالثي مشغول نواختن چاقو به ظرف مسي بود !‌ چون همان طور که گفتم دست آن دو نمي رسيد ..! ) نوبت اسم نفر بعدي رسيد و به همين ترتيپ صداي نواخته شدن چاقوي آشپزخونه به كاسه شنيده مي شد . راستش هنوز هم پي به جدي بودن ماجرا نبرده بودم . و با خود فكر مي كردم ترفند چشم بندي است . تا اين كه نوبت آخرين نفر رسيد . يعني اسم آقاي ايكس . اما همين كه درويش صدا زد ايكس بنت زهرا  چشمتون روز بد نبينه ...

 

 

 

 

ناگهان انعكاس صداي برخورد محكم چاقو به كاسه مسي كه به شدت كوييده مي شد همه رو شوكه كرده بود . ولي خداي من چي مي ديدم ..! ؟ ناگهان مشاهده کردم بشقاب هاي كوچك ميوه خوري كه بر روي ميز گوشه اتاق قرار داشت يكي يكي از جاي خود بلند شده و قبل از رسيدن به ديوار با صداي وحشتناكي در هم شكسته و خرد و خمير به روي زمين مي ريختند !! ديگه اين شعبده بازي و چشم بندي نبود . هيچ كس هم نزديك ميز نبود .. چه نيرويي اين بشقاب ها را به هوا برده و بدون برخورد به جايي آن ها رو تكه تكه مي كرد ؟ همه غرق در وحشت شده بودند .. بچه ها با پريدن به بغل مادر هاشون سعي در اختفاي ترس و وحشت خود داشتند ! درويش سريع دوباره شروع به خواندن وردي ديگر نموده و در پايان به همون خانم مسن اشاره كرد كه مقوا ها رو روشن نمايد . پيرزن بيچاره كه از وحشت بد جوري مي لرزيد ، لرزان لرزان مقواي آتش گرفته رو درون آب نمك فرو برد ..

 

 

همه واقعآ ترسيده بودند . همسر آقاي ايكس كه تا قبل از به هوا بلند شدن ناگهاني و شكسته شدن ميوه خوري ها مثل من چندان به اين حركات اهميت نمي داد ، دست و پاي خود رو جمع كرده بود . و رنگ صورت اش به شدت پريده بود . درويش براي آرام كردن مدعوين حاضر در اتاق گفت : كساني كه طلسم نشده بودند ، با خواندن نام آن ها صداي ضرباتي كه اجنه ها بر كاسه مي نواختند آرام بود . ولي ديديم جناب آقاي ايكس طلسم شده بود . و شكستن چيني ها واكنش انرزي هاي نيرويي است كه موجب طلسم اين بنده خدا گشته بود . سپس خطاب به جمع گفت من مجبورم بار ديگر همين روند رو ادامه بدهم . فقط تنها خواهش ام اين است خويشتن داري فرماييد . وحشت و عكس العمل شما ها باعث پيچيدگي كار ها مي شود . و سپس مانند دفعه قبل شروع كرد به خواندن اسامي افراد .

 

 

 

 

ولي اين بار وقتي كه نوبت نام ايكس رسيد ، همه چيز به هم ريخت . صداي بر خورد چاقو به كاسه مسي بقدري وحشتناك بود كه قابل توصيف نيست . همچنين دوباره بشقاب ها با شدت به پرواز در آمده با صداي مهيبي خرد مي شدند . در يك لحظه متوجه شدم  اتفاق وحشتناك ديگري افتاده است . خداي من پناه بر تو .. كنترل اجنه ها از دست درويش خارج شده بود !! اجنه ها در زير چادر انگار كه با يك ديگر كشتي مي گرفتند يا در حال دعوا کردن بودند .. !  حسابي به جون هم افتاده بودند !! درويش كه پشت سر هم ورد مي خواند ، مي ديد دعا ها و ورد هايش اثري روي اين موجودات كوچولو ندارد . رنگ و رخسار درويش بدتر از همه پريده بود . هي مرتب نوع وردش رو عوض مي كرد و پشت سرهم مي خواند .. كم كم صداي خواندن دعاهاي او شدت گرفت . به طوري كه با صداي بلند هي تكرار مي كرد ..

 

 

همه از وحشت ميخكوب شده بودند . اجنه ها همانند گربه به جون هم افتاده بودند . گاهي كه به ديواره پارچه برخورد مي كردند ، پارچه را حدود نيم متري به جلو و عقب مي کشيدند ..! . هيكل و جثه آن ها به خوبي قابل رويت بود . انگار شما بر روي چند تا گربه كه در حال بازيگوشي هستند يه پارچه بيندازيد . به خوبي اندام و هيكل كوچيك آن ها ديد ه مي شد . صداي كوبيده شدن چاقو همراه با شكستن بشقاب ها و رقص آن ها در هوا صحنه خيلي وحشتناكي رو به وجود آورده بود . من كه واقعآ از وحشت داشتم مي مردم . خدا رو شكر كه چراغ خاموش بود و گرنه همين يه ذره آبرويي كه داشتم پيش خانواده ام مي رفت . نمي دانم چرا به پير زنه اشاره نمي كرد كه مقوا ها رو روشن نمايد . درويش خيلي تلاش مي كرد . بعد از دقايقي كه براي يكا يك ما يك قرن كشيد ، عاقبت توانست آن ها رو به كنترل خودش در آورده و آرامش نسبي رو در جمع به وجود اورد ..! 

 

 

 

 

در ادامه درويش دستور داد كه مقوا ها رو روشن كرده و در آب نمك فرو ببرد . و سپس گفت چراغ ها رو روشن نمايند . با روشن شدن اتاق كمي قوت قلب گرفتيم . همه وحشت زده بودند . درويش رو به آقاي ايكس كرده و گفت عزيزم شما بد جوري طلسم شده بودي . هنوز كلام او به پايان نرسيده بود كه صداي شكستن شديد شيشه يكي از پنجره ها ، همه رو بار ديگر به وحشت انداخت . و متعاقب آن يه شيئي فلزي سياه كه غرق در گل و لجن بود به وسط اتاق پرت شد !! من فكر كردم يكي از بچه هاي شيطون محله از روي دشمني اين كار رو كرده است . اما درويش عذر خواهي نموده و گفت ببخشيد من فراموش كردم كه قبلآ بگويم يكي از پنجره ها رو باز نماييد. آنگاه با دستمال كاغذي مشغول پاك كردن آن شيئي فلزي شد . و بعد از دقايقي با كمال نا باوري ديديم كه آن شيئي نا شناخته چيزي جر يك قفل زنگ زده قديمي نيست .. . !!

 

 

درويش در حالي كه قفل رو به حاضرين نشان مي داد گفت طلسم آقاي ايكس درون آين قفل قرار گرفته بود ..!  كه جن هاي من آن را از درون باغچه اي از كشور يونان بيرون آورده اند !! سپس در خواست ابزاري كرد كه قفل را بشكند . دقايقي بعد از داخل شكم قفل نوشته اي بر روي كاغذي دراز به پهناي كمي بزرگ تر از انگشت دست كه به زبان شبيه عربي چيز هايي روي آن نوشته شده بود را بيرون آورد . ديگه چيزي نمانده بود كه همه يك جفت شاخ در بياوريم ! درويش بعد از سوزاندن كاغذ خطاب به همسر آقاي ايكس گفت خواهرم مي توانم يه سئوالي از شما بپرسم ؟ خانم آقاي ايكس با تعجب جواب داد بفرماييد در خدمت هستم . درويش پرسيد ممكنه بفرماييد چه عاملي سبب شد شما بعد از 12 سال به ايران بيايي ؟ زن گفت راستش خودم هم نمي دونم چه چيزي سبب تغير تصميمم شد .

 

 

 

 

زن ادامه داد : من به ايكس جون هم گفته بودم كه هرگز به ايران بر نمي گردم ! اما چند وقت پيش انگار من رو به زور وادار به اين كار نمايند ، نا خود آگاه رفتم بليط گرفتم و اومدم . يه جور آشوب تو دلم افتاده بود نيرويي من رو به سمت برگشتن به تهران مرتب ترغيب مي كرد !  درويش گفت خواهرم لطفآ منو حلال كن . اين كار رو علي رغم ميل خودم تنها به درخواست همسرتون آقاي ايكس جون انجام دادم . اين جور كار ها رو من از نيروهاي تحت امرم هرگز نمي خواهم . به هر حال من شما رو به اين جا كشوندم . زن كه واقعآ از نيروي خارق العاده اين مرد شگفت زده شده بود در پاسخ درويش گفت اگه مي خواهي حلال ات نمايم ، من رو بار ديگر به اون جا برگردون !! من اصلآ فضاي ايران رو دوست ندارم . در همين هنگام آقاي ايكس با آوردن يك سيني چاي تازه دم سعي در عوض كردن موضوع صحبت نمود .

 

بعد از صرف چايي نطق بقيه ميهمان ها هم باز شد . ابتدا هنرپيشه معروف از گرفتاري هاي خودش گفت . و از درويش تقاضا نمود كه گره كار اش رو باز نمايد .. درويش گفت راستش اشكالي نداره ولي .. ولي نمي دونم ايكس جون در باره دستمزد چيزي به شما گفته است يا خير ؟‌ آقاي ايكس خيلي راحت به دوست خود گفت : براي همين يكي دو ساعت براي من كه دوست صميمي اش هستم با هزار منت و ... مبلغ 350 هزار تومان بايد بپردازم . ولي نرخ ايشون كمتر از پانصد هزار تومان براي هر ساعت نيست . بايد از قبل وسايل رو آماده نمايي كه تاكسي متر درويش جون از لحظه به صدا در آوردن زنگ خونه راه مي افتد !! و آنگاه از كيفش 7 تا تراول پنجاه هزار توماني ايران چك رو تقديم درويش نمود . و آقا درويش جون ما بدون كوچكترين تعارفي تراول ها رو بعد از شمردن به درون جيبش قرار داد .

قبل از ترك خونه ،همه از جناب درويش خان التماس دعا داشتند . ولي او به هيچ كس قولي را نداد . زيرا مي گفت وقت من حالا حالا ها پر است . فقط تنها لطفي كه كرد خطاب به اون پيرزنه كه سال ها بود دنبال نوه گمشده اش مي گشت ، گفت من براي شما خارج از نوبت اين كار رو خواهم كرد . سپس در حالي كه با همه به گرمي خداحافظي نمود سوار بر بنز سفيد رنگ آخرين مدل اش شده و منطقه سعادت آباد رو ترك گفت . بعد ها شنيدم نوه آن پير زن را در يكي از بيمارستان هاي مشهد پيدا نموده است . به هر حال خاطره آن شب هرگز از يادم محو نمي شود . به خاطر دارم دخترم " بهاره " قضييه رو به خانم معلم ديني اش تعريف نموده بود . و آن خانم ضمن تآئيد وجود اجنه ها گفته بود . نبايد آن ها رو احضار نمود .. كراهت دارد .. شايد هم گفت گناه دارد يادم نيست .

 



شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 11:3 ::  نويسنده : ماتیران       

خراسان: قرار گذاشته بودیم که هیچ کس از رابطه ما خبردار نشود اما پس از گذشت چند ماه، فریبا دست مرا رو کرد و از سیر تا پیاز موضوع را به همسرم اطلاع داد. نمی‌دانم چرا با وجود آنکه تحصیلکرده و آگاه بودم مرتکب چنین حماقتی شدم و برای خودم دردسر بزرگی درست کردم.

مرد جوان آهی کشید و افزود: حدود یک سال قبل به طور اتفاقی با خانمی آشنا شدم که می‌گفت اهل تهران است و مطلقه می‌باشد. فریبا با نگاه شیطانی و کرشمه‌های خود مرا فریب داد تا جایی که به پیشنهاد او به طور موقت و مخفیانه باهم محرم شدیم.

هنوز ۲هفته از این ماجرا نگذشته بود که متوجه حرکات و رفتار مشکوک این زن جوان شدم و یک شب که به دیدنش رفته بودم او ناگهان لامپ‌های اتاق را خاموش کرد و با مشت، ضربه محکمی به شیشه پنجره کوبید و دستش غرق به خون شد.

وقتی دلیل این کارش را پرسیدم او از من خواست تا سکوت کنم. فریبا ادعامی کرد که با اجنه و ارواح ارتباط دارد و اگر یک کلمه حرف بزنم به من آسیب شدیدی خواهد رسید. در آن لحظه صداهای عجیب و غریبی از داخل حمام خانه به گوش می‌رسید و من که از ترس داشتم سکته می‌کردم پا به فرار گذاشتم.

مدتی از این ماجرا گذشت و فریبا دست بردار نبود. او مجبورم می‌کرد که به خانه‌اش بروم و چندین بار دیگر نیز از داخل اتاق‌ها صدای عجیب و غریبی شنیدم که باعث ترس و وحشتم می‌شد. پس از آنکه مدت عقد موقت ما تمام شد می‌خواستم برای همیشه از این زن جوان خداحافظی کنم که او گفت: جن‌ها برای ما جشن عروسی گرفته‌اند و اگر خودت را کنار بکشی آن‌ها تو را می‌کشند. او حتی زخم‌های روی بدنش را نشانم داد و با گریه و ناله ادعا کرد که این بلا را جن‌ها به سرش آورده‌اند و اگر او را عقد دائم نکنم و هزینه‌های زندگی‌اش را پرداخت نکنم آن‌ها همسرم را به قتل خواهند رساند.

من این خواسته‌اش را قبول نکردم و خودم را کنار کشیدم ولی فریبا که تیرش به سنگ خورده بود موضوع را به همسرم اطلاع داد و او را تهدید به مرگ کرد. متاسفانه در این شرایط آتش بزرگی به زندگی‌ام افتاده است. افسوس که خیلی دیر فهمیدم تمام حرف‌های فریبا دروغ بوده چرا که او با ضبط کردن صداهای عجیب و غریب و پخش مخفی آن در خانه‌اش، ترس و وحشت به جانم انداخت و با این حیله می‌خواست زندگی‌ام را صاحب شود.

این زن جوان تهدید می‌کند که اگر به خواسته‌هایش نرسد دست به خودکشی خواهد زد و نمی‌دانم چه خاکی بر سرم بریزم.‌ای کاش اسیر هوی و هوس نمی‌شدم تا این بدبختی برایم درست نمی‌شد و به دام این آدم روانی نمی‌افتادم.



پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 23:23 ::  نويسنده : ماتیران       



پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 23:21 ::  نويسنده : ماتیران       



پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 22:58 ::  نويسنده : ماتیران       

 



پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 22:56 ::  نويسنده : ماتیران       



پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 22:26 ::  نويسنده : ماتیران       

ببخشيد نا تصوير اصلي را ببينيدمربوط ولي باحاله



پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 22:23 ::  نويسنده : ماتیران       



سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: 15:22 ::  نويسنده : ماتیران       

 

به مدت 30 ثانيه به در وسط تصوير نگاه كنيد



سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: 15:10 ::  نويسنده : ماتیران       

جن یک واقعیت است یا افسانه

در میان انسانها بر سر خلقت نظام عالم دو دیدگاه کلی وجود دارد، عده ای که همه چیز را ناشی از خلقت ذات الهی می دانند و گروهی دیگر که سرمنشا خلقت نظام عالم را در طبیعت جستجو می کنند. اگرچه میان آنان اختلاف نظرها بسیار عمیق و اساسی است، ولی هیچ یک از این دو گروه نتوانسته اند وجود موجودات ماوراؤالطبیعه را انکار کنند. آنهایی که خداباورند و به روح و معاد معتقدند (غیر از مسلمانان) از آنها به عنوان ارواح خبیثه و یا ارواح شریر و یا شیطان یاد می کنند، برخی هم آنها را موجودات فضایی قلمداد می کنند، مادیون هم که اعتقادی به ذات الهی و قدرت پروردگار ندارند، این موجودات را همان انسانهای اولیه ای می دانند که در سیر تکامل بین انسان و میمون حیران مانده و به شکل و شمایل غریب درآمده اند و یا حتی برخی از ......


آنان معتقدند که اینان انسانهای وحشی و بدوی در اعماق جنگل هستند و گاهی خود را نمایان ساخته و موجب اذیت و آزار انسانهای متمدن می شوند. و اما مسلمانان : بنا به نص صریح قرآن، موجودات عالم به سه گروه گروه تقسیم می شوند: ۱ـ جمادات ۲ـ نباتات ۳ـ حیوانات؛ که یا دارای عقلند مانند انسان، فرشتگان و جنیان و یا فاقد عقل و شعورند مانند حیوانات و باز بنا به آیات نورانی قرآن کریم، باید بدانیم که بدون هیچ شک و تردیدی موجودی با نام �جن� در جهان آفرینش وجود دارد که از نظر تکلیف و شایستگی مورد خطاب پروردگار قرارگرفته و مشابه انسان می باشد، چرا که، ۱ـ سی و چهار بار نام جن در قرآن کریم آورده شده است. ۲ـ هفتاد و دومین سوره قرآن با نام این موجود مزین گردیده است. ۳ـ احادیث و روایات فراوانی از پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی (ع)، امامان و بزرگان علوم دینی در این خصوص، موجود بوده و در دسترس قرار دارد. ۴ـ به وسیله بسیاری از انسانها رویت شده اند. به آیاتی از قرآن کریم که وجود جن را مبرهن می داند اشاره می کنیم:
سپاهیان سلیمان از جن و آدمی و پرنده گرد آمده و به صف می رفتند. (سروه نمل، آیه
۱۷)
برای خدا شریکانی از جن قرار دادند و حال آن که جن را خدا آفریده است. (سوره انعام، آیه
۱۷)
بگو اگر جن و انس گرد آیند تا همانند این قرآن را بیاورند، نمی توانند، هر چند که یکدیگر را یاری دهند. (سوره اسرا، آیه
۸۸)
سخن پروردگارت بر تو مقرر شد که جهنم را ازجن و انس انباشته می کنیم. (سوره هود، آیه
۱۱۹)
ای گروه جنیان و آدمیان، اگر می توانید که از قطر آسمان و زمین بگذرید، بیرون روید ولی بیرون نتوانیدرفت مگر با قدرتی. (سوره الرحمن، آیه
۳۳)
مرحوم شیخ مفید در کتاب �ارشاد� آورده است: �در آثاری از ابن عباس نقل شده: زمانی که پیامبر اسلام (ص) به قصد جنگ با قبیله بنی مصطلق از مدینه خارج شد، هنگام شب به دره وحشتناک و صعب العبوری رسید. اواخر شب جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و خبر داد که طایفه ای از جن در وسط دره جمع شده و قصد مکر و شر و آزار و اذیت شما و اصحابتان را دارند�. (ارشاد ص
۳۹۹)
از حضرت امام صادق (ع) روایت شده : روزی حضرت رسول (ص) نشسته بود، مردی به خدمتشان رسید که بلندی قامتش مثل درخت خرما بود. سلام کرد، حضرت جواب داد و سپس فرمود: �خودش و کلامش شبیه جن است�. سپس به او فرمود: کیستی؟ عرض کرد: من هام، پسر هیم، فرزند لاتیس، پسر ابلیس هستم (بحارالانوار ص
۸۳)
بانو حکیمه دختر امام کاظم (ع) گوید: �برادرم امام رضا (ع) را دیدم که جلو در اتاقی با کسی صحبت می کرد در حالی که تنها بود، عرض کردم: با چه کسی سخن می گویید؟ فرمودند: فردی از جن آمده تا مسائلی بپرسد و از چیزهایی شکایت کند� (اصول کافی ص
۳۹۵)
علامه طباطبایی (ره) می فرمودند: �روزی آقای بحرینی که یکی از افراد معروف ومشهور در احضار جن و از متبحرین در علم ابجد و حساب مربعات بود در مجلس ما حضور یافت،چادری آوردند، دو طرفش را به دست من داد و دوطرف دیگر را به دستهای خود گرفت. این چادر به فاصله دو وجب از زمین فاصله داشت. در این حال جنیان را حاضر کرد، صدای غلغله و همهمه شدیدی از زیر چادر برخاست. چادر به شدت تکان می خورد چنان که نزدیک بود از دست ما خارج شود. من محکم نگه داشته بودم، آدمکهایی به قامت دو وجب در زیرچادر بودند و بسیار ازدحام کرده و تکان می خوردند و رفت و آمد داشتند، من با کمال فراست متوجه بودم این صحنه، چشم بندی و صحنه سازی نبوده و صد درصد وقوع امر خارجی بوده است� (رجایی، تهرانی جن و شیطان ص
۴۷)
اینها شمه ای بود از آیات قرآن کریم و احادیث و روایات که هر گونه شک و شبهه ای را در وجود واقعیت جن به یقین تبدیل می سازد.

جن چگونه موجودی است؟

به واقع جن چگونه موجودی است و آیا می توان توسط علوم پیشرفته امروزی آن را اثبات کرد؟جن در لغت به معنای مستور و پوشیده است،همان طور که بچه در رحم و پنهان از چشم ما را �جنین� گویند و جنت اشاره به باغی است که درختان آن مانع از به چشم آمدن زمینش می گردد. و شاید علت شک و تردید در وجود جن نیز همان مستور و پنهان بودنش از انظار و حس بشری است، که علت آن در ذات خلقتش نهفته است. قرآن کریم خلقت جن را چنین بیان می دارد:
و جان (که در بعضی از متون اسلامی آمده است، جان پدر جن است همان طور که آدم، پدر انسان) را پیشتر، از آتش زهرآگین آفریدیم. (سوره حجر، آیه
۲۷)
خدا انسان را از گل خشک شده ای چون خاک سفال آفرید و جنیان را از شعله ای بی دود. (سوره الرحمان، آیه
۱۴ و ۱۵)
مرا از آتش خلق کردی و او (انسان) را از گل آفریدی. (سوره اعراف، آیه
۱۲)
از این آیات در می یابیم که جن، آتش است و انسان از جنس خاک، و این چنین دریافت می شود که جنیان قبل از انسان خلق شده اند، و از آن جایی که هر دو از ماده آفریده شده اند پس مادی هستند، ولی دو تفاوت اساسی آنها را از سایر موجودات متمایز می سازد:
۱ـ می توانند خود را به هر شکل و قیافه ای درآورند (آکام المرجان) (به استثنای پیامبران و ائمه معصوم و بنا به برخی روایات حتی احدی از شیعیان).
۲ـ از چشم موجودات دیگر پنهانند. ملاصدرا پنهان و آشکار شدن جن را با هوا قیاس می کند و این طور عنوان می دارد: �بدن های لطیف آنها در الطاف و نرمی متوسط بوده و از این رو آماده جدایی و یا گردآمدن هستند، چون گرد هم آیند قوام آنها بهتر گشته و مشاهده می گردند و چون جدا گردند قوامشان نازک و جسمشان لطیف می شود و از دیده پنهان می مانند، مانند هوا که وقتی ذراتش گرد هم می آیند غلیظ می شود و به صورت ابر درمی آید و وقتی ذرات از هم جدا می شوند لطیف شده و دیده نمی شوند.� (ملاصدرا، مفاتیح الغیب)
همین ذات وجودی جنیان به آنها این امکان را می دهد که خود را به هر شکلی و با هر حجمی درآورند، چه به اندازه سرسوزن و چه در اندازه اتاقی بزرگ. آنها به واسطه همین ویژگی، بعد زمان برایشان معنا ندارد، و مسافتی را که بشر مدتها باید آن را طی کند، در لحظه ای می پیمایند و اعمالی را که از توان انسان خارج است آنها به راحتی قادر به انجامش هستند. عمده ترین علت شک و تردید در وجود آنان هم همین پنهان بودن از چشم انسانهاست، که البته از نظر علمی هم توجیه پذیر است. چرا که در جهان هستی چیزهای زیادی وجود دارد که به چشم ما قابل رویت نیستند ولی قدرتشان از نظر جسمی از انسان به مراتب بیشتر است، مثل الکترونها، امواج الکتریسیته، نورهای ماورای بنفش، اشعه ایکس، باکتریها و ویروسها، آمیب ها، جانداران تک سلولی و از همه مهمتر ذات اقداس الهی که دیده نمی شود ولی کدام عقل سلیمی می تواند آن را انکار کند؟ بنابراین صرف این که با حواس خود قادر نیستم آنان را درک کنیم، دلیل بر نبودن آنها نیست.

آیا جن ها برتر از انسانند؟

همه ما واژه �از ما بهتران� را به کرات شنیده ایم. این واژه در فرهنگ عامیانه ما اغلب برای جن به کار می رود ولی آیا واقعا این چنین است؟ آیا جن موجودی برتر از انسان است؟ خداوند در قرآن کریم می فرماید: �و ما فرزندان آدم را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم.� (سوره اسرا، آیه
۷۰)
و همچنین واجب شدن سجده شیطان و فرشتگان بر انسان نیز، خود دلیلی برای برتر بودن نوع انسان است در پیشگاه خداوند. یک انسان کامل بر همه موجودات برتری دارد و حتی بعضی از انسانها که راه برقراری ارتباط با جنیان را می دانند (مدیوم‌ها) می توانند بر آنها تسلط یابند. باز به قرآن کریم استناد می کنیم که می گوید: �از پریان بودند که به فرمان پروردگارش برایش کار می کردند و هر که از آنان از فرمان سرمی پیچید به او عذاب آتش سوزان را می چشاندیم. برای وی هر چه می خواست از بناهای بلند و تندیسها و کاسه هایی چون حوض و دیگهای محکم می ساختند. � (سوره سبا، آیه
۱۲و ۱۳)
اگر چه قرآن کریم در مورد تسلط بر جن فقط از حضرت سلیمان یاد کرده است ولی در بسیاری از کشورها و حتی در کشور خودمان هم نمونه های زیادی دیده شده که اشخاصی با عنوان جن گیر و یا احضارکنندگان ارواح توانسته اند از آن ها بهره گیرند، که البته در مبحثی جدا به آن خواهیم پرداخت. در هر حال باید دانست که در پیشگاه خداوند انسان، اشرف مخلوقات است و یک انسان کامل و مومن بر همه خلایق برتری دارد.

حیات و زیستن جن بر روی زمین چگونه است ؟

بنا بر آیه کریمه قرآن:

این موجود عجیب پیش از آفرینش انسان، خلق شده است. (سوره حجر، آیه
۲۷)
جنیان از شعله های آتش آفریده شده اند. (سوره الرحمن، آیه
۱۴)
جنیان چون انسانها دسته دسته به دنیا آمده اند، تا زمان مرگ زندگی کرده و بعد به جهان آخرت خواهند رفت. (سروره فصلت، آیه
۲۵)
آنها نیز نر و ماده دارند. (سوره جن، آیه
۶)
آن ها نیز تمایلات نفسانی دارند. (سوره الرحمن، آیه
۵۶)�� �تعداد جنیان بیش از آدمیان است. (سوره انعام، آیه ۱۲۸)
همان طور که پیش از این گفته شد، جن موجودی است مادی که از آتش خلق شده است. از آنجایی که ماده است، بنابراین حیات دارد و از آنجایی که دارای حیات است و طبق آیات الهی زاد و ولد می کند پس نر و ماده دارد، خواب و خوراک دارد و پایان زندگی اش با مرگ توام است و باز بنا بر آیات کریمه، زندگی پس از مرگ نیز خواهد داشت که در مبحث دیگری به آن خواهیم پرداخت.

تغذیه جنیان

از آنجا که هر موجودی برای ادامه حیات خود احتیاج به تغذیه و خوراک دارد جنیان نیز به طور قطع از چیزهایی تغذیه می کنند. چنان که �ابن بابویه� نقل کرده است: �گروهی از طایفه جن خدمت پیامبر اکرم (ص) شرفیاب شدند و عرض کردند: ای رسول خدا چیزی برای خوردن به ما عطا فرما، حضرت هم استخوان و بازمانده غذا را به آنها عطا کرد.� (وسایل الشیعه، جلد
۱، ص ۲۵۲)
و نیز امام صادق (ع) می فرماید: �استخوان و ضایعات غذای جنیان است�. (وسایل الشیعه)

سخن گفتن جنیان

فطرت انسان به گونه ای است که او را محتاج به سخن گفتن و ارتباط برقرار کردن با همنوعان خود ساخته است. از طرفی اصوات در حیوانات هم به طریق علمی و هم تجربی ثابت شده و همچنین در قرآن و روایات ذکر شده که بعضی از پیامبران (مانند حضرت نوح و سلیمان) زبان حیوانات را دانسته و می توانستند با آنها سخن گویند، در جنیان نیز به همین گونه است، از آنجایی که جنیان نیز مادی هستند و زندگی اجتماعی آنها ایجاب می کند که با یکدیگر سخن بگویند، پس به طور قطع و یقین آنها اصواتی برای انتقال مفاهیم به یکدیگر دارند ولی در فهم ما نیست. البته کسانی می توانند به طریقی حرفهای آنها را دریابند و با آنها سخن گویند; چنانکه حضرت رسول و برخی از امامان با آنها صحبت می کردند و افرادی بنا بر تواناییهای خاصی می توانند با آنها ارتباط برقرار کنند. (ارتباط دهندگان یا جن گیران) از امام صادق (ع) نقل شده است : �روزی امیرالمومنین (ع) در کوفه بر فراز منبر مشغول خطبه بود که ناگهان اژدهایی در حالی که به شدت به طرف مردم می دوید و آنها از او می گریختند پدیدار شد. حضرت فرمود: �راه را برای او باز کنید. � اژدها جلو آمد و از منبر بالا رفت و پاهای حضرت (ع) را بوسید و خود را به پاهای مبارک حضرت مالید و سه بار دمید، سپس پایین آمد و رفت و حضرت خطبه را ادامه داد. وقتی مردم توضیح خواستند ایشان فرمود: او مردی از جن بود که می گفت : فرزندش را یکی از انصار به نام جابر بن سمیع، بدون این که به او آزاری رسانده باشد با سنگ کشته است و اکنون خون فرزندش را می طلبید.� (بحارالانوار، ص
۱۷۲) قابل ذکر است، دری که اژدها از آن وارد و خارج شده بود به �باب الثعبان� (درب اژدها) مشهور شد.
پس از شهادت امیرالمونین (ع)، معاویه که نمی خواست ذکری از فضایل آن حضرت گفته شود دستور داد فیلی آوردند و به آن در بستند. آن‌قدر فیل را در آنجا نگاه داشت تا به باب‌الفیل مشهور شد و هم اکنون نیز، �باب الفیل� (درب فیل) نامیده می‌شود.

 

جن یکی از موجودات نادیدنی اس

:::) خواب جنیان::)

«الله خدایی است که هیچ خدایی جز او نیست. زنده و پاینده است. نه خواب سبک او را در برمی گیرد و نه خواب سنگین». (سوره بقره، آیه ۲۵۵) و از حضرت صادق (ع) روایت است که می‌فرمایند: «به غیر از خداوند متعال همه خواب دارند، حتی فرشتگان». (میزان الحکمه، ص ۲۵) و حدیثی است از رسول خدا(ص) که می‌فرمایند: «خواب به چهار گونه است، پیامبران به پشت می‌خوابند، مومنین به دست راست، کافرین و منافقین به دست چپ و شیاطین به رو می‌خوابند». شیخ حر عاملی، ص ۱۰۶۷) آنچه از این مطالب می‌توان دریافت این است که به غیر از ذات اقدس الهی همه موجودات دارای خواب هستند.)

:::) تولید مثل جنیان(:::

 

آنچه مسلم است این است که بنابر ذات وجودی جنیان آنها نیز مانند انسان دارای غریزه جنسی بوده و توالد و تناسل دارند و لازمه ادامه و بقای نسلشان آمیزش جنس مونث و مذکر است، اما این سوال که آیا آنها هم مانند انسانها و یا سایر جانداران با عمل لقاح و تشکیل نطفه تولد می‌یابند، چیزی نیست که از کلام خداوند بتوان استنباط کرد ولی ابن عربی در فتوحات گفته است: « تناسل بشر به القای آب نطفه در رحم است و تناسل جن به القای هوا در رحم اثنی (جنس ماده) می‌باشد». (جن و شیطان ص ۵۷(    روایتی است از بخشی از وصیت حضرت رسول (ص) به امیرالمومنین (ع) که فرمود: «ای علی، در شب اول، وسط و آخر ماه آمیزش مکن و... همانا جنیان در این سه شب به پیش زنان خویش (برای مقاربت) می‌روند». (وسائل الشیعه، ص ۹۱) و در آیه ای برای وصف حوریان بهشتی آمده است: «حوریان بهشتی را قبل از شوهرانشان، نه آدمی و نه جن دست زده است». (سوره الرحمن، آیه ۵۶ و ۷۴)

:::(مکان جنیان):::

((جن ها در همه جا وجود دارند))

جن یکی از موجودات نادیدنی است. جهان ما برای جن قابل رویت و لمس است ولی جهان جن برای ما انسانها قابل رویت و لمس نیست. تقریباً جن های هر منطقه لباس و زبان محلی همان منطقه را دارند. در احادیث داریم شب هنگام که لباس خود را در می آورید بسم الله الرحمن الرحیم بگویید تا اجنه لباس شما را نپوشند، چون گاهی پیش می آید که اجنه در مراسم خود از لباس انسان استفاده میکنند. اجنه در همه جا وجود دارند. البته برخى از روایات به اماکن خاصى اشاره کرده‏اند که جن در آنجا حضور بیشترى دارد و گویا موطن اصلى آنها تلقى مى‏شود.این مکانها عبارتند از: بیابان‏ها، اعماق زمین، مناطق خلوت، اعماق اسمان، محل دفن مردگان ، اعماق دریاها و اقیانوسها ، مکان‏هاى نجس، حمام، دستشویى، و ..... .گاهی ممکن است اجنه از ترکیب خانه ای خوششان بیاید و یا با صاحب خانه مانوس شده باشند آنگاه امکان فروش و تجدید بنای خانه تقریباً غیر ممکن میباشد. اغلب خانه هایی که گاهی در محله های بالای شهر می بینید که علی رغم صاحبان سرمایه دار سالیان سال به حالت مخروبه افتاده و تغییری در آن پدید نمیا ید به همین دلیل است. جنیان غذا میخورند . باز مانده غذای انسانها ، مغز استخوان، بوی غذاهای انسانها ، هوا ، علف و سبزیهای خوش طعم ، جو ، شاهدانه ، ...جزو غذاهای جنیان است . البته از خوردنیها و آشامیدنیها ی دیگر هم استفاده میکنند. اجنه مراسم ازدواج دارند و بصورت خانوادگی زندگی میکنند. جا و مکان برایشان مطرح نیست نر و ماده دارند آلت تناسلی دارند جنس نر و ماده با هم آمیزش دارند و مدت بارداری آنها کم تر از انسان است و معمولا هر شکم بیشتر از یک بچه متولد نمیشود. وضع حمل آنها آسان تر از بشر است رشد بچه سریعتر و بلوغ هم دارند. زاد و ولدشان مثل انسان زیاد نیست . طول عمرشان بیشتر از آدمی است مرگ دارند جسمشان فنا میشود و احتیاجی به قبرستان ندارند. گرما و سرما و درد را احساس نمیکنند اما لذت خوشی و ناخوشی دارند اکثر حیوانات آنها را می بینند و برایشان عادی است از این رو به آنها حمله نمیکنند .اجنه میتوانند خود را به صورت انسان و غیر انسان در آورند. آنها پدیده های بسیار لطیفی هستند که میتوانند انبساط و انقباظ کنند در حالت عادی در حال انبساط اند لذا دیده نمیشوند ولی اگر منقبظ شوند میتوان آنها را دید و یا حتی از آنها عکس گرفت البته به شرطی که به این کار راضی باشند. به علت نداشتن عنصر خاکی قوه طی الارض دارند. چون همیشه با انسان ها در ارتباط و در تماس هستند به همه زبان ها آشنایی دارند. روزی که خداوند انسان را خلق کردفاصله بین جنیان و آدمیان قرار داد که اجنه بدون اذن خدا اجازه نزدیک شدن و آسیب رساندن به آدمیان را ندارند و اصولاً اعمال زشت انسان سبب صدمه به خود او میشود و جنیان از طرف خداوند اجازه اذیت کردن می یابند.

اجنه دارای هوش بسیار سر شاری هستند و قدرت تله پاتیک خارق العاده ای دارند . آنها دارای روح و نفس هستند و از بین خودشان پیامبر ندارند و بایستی از دستورات پیامبر آدمیان پیروی کنند که چون خلقت آنها خیلی قبل تر از انسان بوده در بین فقها این نظریه که اجنه دارای پیامبری از جنس خودشان نیستند اختلاف نظر وجود دارد. اجنه نیز مانند انسان ها خوب و بد ظالم و مومن دارند و دارای مذاهب گوناگون اند و عباداتشان طبق همان عقیده دینی است که دارند. خداوند احظار و تسخیر جن و روح را تحریم کرده زیرا انسان را از راه حقیقت دور کرده و به عبادات شیطان وادار میکندو سر انجام او را تباه خواهد کرد.

برای دور کردن جن و شیطان باید به خدا توسل جست. اجنه به محض شنیدن ذکر و ورد فرار میکنند. وقتی بسم الله الرحمن الرحیم گفته شود اثر بد و شیطانی جن های کافر خنثی میشود. پس ذکر بسم الله الرحمن الرحیم در رفع و دور کردن شیطان و اجنه موثر است. روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که: «در وادی شقره (بیابانی که رنگ خاکش سرخ مایل به زرد است) نماز نخوان، زیرا در آن جا منازل جن است.» (وسائل الشیعه، ص ۴۵۲) قابل ذکر است یکی از معروفترین مساجد مکه با نام «مسجد الجن» در غرب شهر مکه محل نزول جنیان در مکه است و مستحب است حاجیان در آن مسجد رفته و دو رکعت نماز به جا آورند.

:::( مرگ جنیان  ):::

جنیان نیز مانند هر جانداری همان طور که دارای حیات هستند مرگ هم شامل حالشان می‌شود. چنان که در قرآن کریم آمده: «و بر آنها (خطا کاران) نیز همانند پیشینیانشان از جن و انس عذاب مقرر شد». (سوره فصلت، آیه ۲۵) «به میان امتهایی که پیش از شما بوده اند، از جن و انس در آتش داخل شوید». (سوره اعراف، آیه ۳۸) از این آیات چنین برمی آید که نه تنها آنها هم مانندانسان مرگ دارند، بلکه مانند انسان از عقوبت خدا بر حذر نیستند.

::: حیات و زیستن جن بر روی زمین چگونه است؟؟:::

بنا بر آیه کریمه قرآن:
این موجود عجیب پیش از آفرینش انسان، خلق شده است. (سوره حجر، آیه ۲۷(
جنیان از شعله های آتش آفریده شده اند. (سوره الرحمن، آیه ۱۴(
جنیان چون انسانها دسته دسته به دنیا آمده اند، تا زمان مرگ زندگی کرده و بعد به جهان آخرت خواهند رفت. (سروره فصلت، آیه ۲۵(
آنها نیز نر و ماده دارند. (سوره جن، آیه ۶(
آن ها نیز تمایلات نفسانی دارند. (سوره الرحمن، آیه ۵۶(
تعداد جنیان بیش از آدمیان است. (سوره انعام، آیه ۱۲۸(

همان طور که پیش از این گفته شد، جن موجودی است مادی که از آتش خلق شده است. از آنجایی که ماده است، بنابراین حیات دارد و از آنجایی که دارای حیات است و طبق آیات الهی زاد و ولد می کند پس نر و ماده دارد، خواب و خوراک دارد و پایان زندگی اش با مرگ توام است و باز بنا بر آیات کریمه، زندگی پس از مرگ نیز خواهد داشت که در مبحث دیگری به آن خواهیم پرداخت.

:::( آیا فرشتگان و شیاطین از تبار جنیانند؟ ):::

همان طور که گفته شد بنا بر قرآن کریم سه موجود انسان، فرشته و جن دارای عقل و شعورند و بنا بر مصلحت خداوند در صحنه گیتی ظاهر شدند و نامی از شیطان به طور مستقل به میان آورده نشده است. بنابراین شیطان یا باید از جنس فرشته باشد و یا ازجنس جن. بهتر است باز از قرآن کریم مدد بگیریم: «آن گاه که به فرشتگان گفتیم تا آدم را سجده کنید، همه جز ابلیس که از جن بود و از فرمان پرودگارش سر برتافت سجده کردند». (سوره کهف، آیه ۵۰) همچنین خداوند در قرآن کریم فرشتگان را معصوم و مبرا از خطا و گناه دانسته: «فرشتگان هرگز نافرمانی خدا را نمی کنند و همان کاری را می‌کنند که به آن مامور شده اند». (سوره تحریم، آیه ۶) و بنا به روایتی از رسول خدا(ص): «فرشتگان از نور آفریده شده اند». بنابراین ابلیس که بزرگترین خطا را در درگاه خداوند مرتکب شده هرگز نمی تواند از جنس فرشته باشد. (اگر چه با همه این مستندات هنوز در بین علمای اسلامی در نوع خلقت ذاتی شیطان اختلاف نظر وجود دارد)

:::(ارواح شریر کدامند و چه تفاوتی با جن دارند؟

دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, :: 14:42 ::  نويسنده : ماتیران       

جن" چنانكه از مفهوم لغوى اين كلمه به دست مى آيد، موجودى است ناپيدا، و در قرآن مشخصات زيادى براى او ذكر شده، از جمله اينكه:
1ـ جن موجودى است كه از آتش آفريده شده، بر خلاف انسان كه از خاك آفريده شده است. «وخلق الجان من مارج من نار»(الرحمن/15)
2ـ داراى علم و ادراك و تشخيص حق از باطل، و قدرت منطق و استدلال است.(آيات مختلف سوره جن)
3ـ داراى تكليف و مسؤوليت است.(آيات سوره جن و سوره الرحمن)
4ـ گروهى از آنها مؤمن صالح، و گروهى كافرند. «و إنا منا الصالحون و منا دون ذلك»(جن/11)
5ـ آنها داراى حشر و نشر و معادند. «وأما القاسطون فكانوا لجهنم حطبا»(جن/15)

ويژگيهاى ديگري هم مي توان با جستجوي در قران و روايات از جن و جنيان بدست آورد. بعلاوه از آيات قرآن به خوبى استفاده مى شود كه، بر خلاف آنچه در افواه مردم عوام مشهور است كه آنها را "از ما بهتران" مى دانند، انسان نوعى است برتر از جن؛ به دليل اينكه تمام پيامبران الهى از انسانها برگزيده شدند، و اين اجنه بودند كه موظف به ايمان به پيامبر اسلام و تبعيت از او شدند. اصولا واجب شدن سجده در برابر آدم(ع) بر شيطان، كه بنا به تصريح قرآن در آن روز از بزرگان طايفه جن بود (كهف/50)، دليل بر فضيلت نوع انسان بر نوع جن مى باشددر نظر گرفتن مطالب فوق، به نكات ذيل نيز توجه نمائيد:
الف) جن از آن جهت كه از حيث مادي، لطيف و از جنس آتش است، كارهايي مي تواند انجام بدهد كه انسان قادر به انجام آن نيست، و از اينرو از لحاظ قدرت، بر انسان برتري دارد. كما اينكه در قرآن كريم اشاره دارد كه انسانها در زمره گروه جن ها در آمده اند، نه بر عكس: «ويوم يحشرهم جميعا يا معشر الجن قد استكثرتم من الإنس ...» يعني در آن روز كه [خدا] همه آنها را جمع و محشور مي سازد، [مي گويد:] اي جمعيت [شيطان و] جن! شما با طلب فزوني بر انسانها افراد زيادي از آنها را گمراه كرديد... (انعام/128) مفسرين اين آيه را ناظر بر تسخير و امثال آن دانسته اند. بنابراين، در تسخير جن و مثل آن اين جن است كه بر انسان سيطره پيدا مي كند، نه انسان بر جن.
ب) انسان بر جن برتري داشته و اشرف مخلوقات است. از اينرو نبايد خود را تحت تسخير آنان قرار دهد. لذا آنچه امروزه به نام تسخير جن ناميده مي شود ـ بدون آن كه وقوع آن را انكار كنيم ـ هم از نظر ماهيت تسخير انسان است و نه جن، هم ار نظر ارزشي كار صحيحي نيست، چرا كه تسخير كننده با آن، در حقيقت، جن را بر خود مسلط كرده است.
ج) معمولا، جن هاي صالح به دنبال رابطه با انسان نيستند، بلكه در پي انجام تكاليف الهي خود هستند؛ ولي جن هاي ناصالح با انسان رابطه برقرار كرده و در مقابل اطلاعات و يا خدماتي كه به انسان مي رسانند، از او تقاضاي انجام اعمال خلاف و گناهان كبيره اي ـ همچون بي احترامي به مقدسات و … ـ مي كنند. گاهي از شروط ارتباط انسان با آنها، انجام چنين اعمالي است، و حتي جن ها از اين طريق انسان را به كفر كشانده و او را گمراه مي كنند؛ كما اينكه در آيات قرآن به آن اشاره شده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

.) بله انسانهاي كمال يافته اي هستند كه با جن ها رابطه داشته و جن در خدمت آنها است، ولي اين يك موهبت و عنايت خاصي است كه خداوند نسبت به آنها دارد، والا آنها سعي در تسخير جن و … نداشته اند. بر خلاف ديگران كه از راه و بي راهه سعي مي كنند تا با جن رابطه برقرار كرده و او را تسخير كنند، در حالي كه در واقع اين جن است كه بر آنها مسخر مي شود.
بنابراين تسخير جن از راههاي اكتسابي، امري باطل است و در حقيقت خود انسان به تسخير جن در مي آيد، و به دنبال آن سختي ها و مشكلات زيادي در زندگي پيدا مي شود

 و الجان خلقناه من قبل من نار السموم".

راغب در باره كلمه"سموم"گفته: باد داغى است كه اثر سمى دارد.و اصل‏كلمه"جن"به معناى پوشاندن است، و همين معنا در همه مشتقات كلمه جريان دارد (1) نظير جن، چون از نظر پوشيده است، و مجنة و جنة(سپر)چون آدمى را از شمشير دشمن‏مى‏پوشاند، و جنين، و جنان - به فتح جيم - (قلب)، چون از نظرها پنهان است و همچنين‏در اين جمله قرآن: "جن عليه الليل" (2) و مشتقات ديگر آن، اين معنا جريان دارد.

"جن"طايفه‏اى از موجوداتند كه بالطبع از حواس ما پنهانند، و مانند خود ماشعور و اراده دارند، و در قرآن كريم بسيار اسمشان برده شده، و كارهاى عجيب و غريب‏و حركات سريع از قبيل كارهايى كه در داستانهاى سليمان انجام دادند به ايشان نسبت‏داده شده، و نيز مانند ما مكلف به تكاليفند، و چون ما زندگى و مرگ و حشر دارند و همه‏اينها از بسيارى از آيات متفرق قرآنى استفاده مى‏شود.  

سياق آيات مورد بحث هم خالى از دلالت‏بر اين معنا نيست كه ابليس از جنس‏جن بوده، و گر نه جمله"و الجان خلقناه من قبل..."لغو مى‏شد.در جاى ديگر ازكلام خود هم فرموده كه ابليس از جن بود، و آن آيه"كان من الجن ففسق عن امر ربه" (7) است، از اين آيه به خوبى بر مى‏آيد كه جان(در آيه مورد بحث)همان جن بوده، و يايك نوعى از انواع آن بوده، در غير اين دو آيه ديگر اسمى از جان برده نشده، و هر جابحثى از موجود مقابل انسان اسمى رفته به عنوان جن بوده، حتى در مواردى كه عموميت‏كلام، ابليس و همجنسان او را هم مى‏گرفته - مانند آيه"شياطين الانس و الجن" (8) و آيه"و حق عليهم القول فى امم قد خلت من قبلهم من الجن و الانس" (9) و آيه"سنفرغ لكم ايه‏الثقلان" (10) و آيه"يا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض‏فانفذوا" (11) - به لفظ جن تعبير شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

و ظاهر اين آيات با در نظر گرفتن اينكه ميان انسان و جان در يكى، و انسان وجن در ديگرى مقابله افتاده اين است كه جن و جان هر دو يكى باشد و تنها تعبير دو تااست.  نيز ظاهر مقابله‏اى كه ميان جمله"و لقد خلقنا الانسان..."و جمله"و خلقنا الجان من قبل..."برقرار شده اين است كه همانطور كه جمله اولى در صددبيان اصل خلقت‏بشر است، جمله دومى هم در مقام بيان همين معنا باشد.پس نتيجه‏اين مى‏شود كه خلقت جان در آغاز از آتشى زهرآگين بوده است.

حال آيا نسلهاى بعدى جان هم مانند فرد اولشان از نار سموم بوده، بخلاف آدمى‏كه فرد اولش از صلصال و افراد بعدش از نطفه او، و يا جن هم مانند بشر است، از كلام‏خداى سبحان نمى‏توان استفاده كرد، زيرا كلام خدا از بيان اين جهت‏خالى است.تنهاچيزى كه در آن بچشم مى‏خورد و مى‏توان از آن استشمام پاسخى از اين سؤال نمود، اين‏است كه يك جا براى شيطان ذريه سراغ داده و فرموده: "ا فتتخذونه و ذريته اولياء من‏دونى" (12) و جاى ديگر هم نسبت مرگ و مير به آنها داده و فرموده: "قد خلت من قبلهم من‏الجن و الانس" (13) . 

و از اين دو نشانى مى‏توان فهميد كه تناسل در ميان جن نيز جارى است، زيرامعهود و مالوف از هر جاندارى كه ذريه و مرگ و مير دارد، اين است كه تناسل هم داشته‏باشد، چيزى كه هست اين سؤال بدون جواب مى‏ماند كه آيا تناسل جن هم مانند انس‏و ساير جانداران با عمل آميزش انجام مى‏يابد و يا به وسيله ديگرى؟.

در جمله"خلقناه من قبل"اضافه قطع شده و تقدير: "من قبل خلق الانسان"بوده، و چون قرينه مقابله دو خلقت در كار بوده از ذكر مضاف اليه صرف نظر شده است.

و اگر در آيه مورد بحث مبدا خلقت جن از نار سموم دانسته شده، با آيه سوره‏الرحمن كه آن را"مارجى از نار"ناميده و فرموده: "و خلق الجان من مارج من نار"منافات ندارد، زيرا مارج از آتش، شعله‏ايست كه همراه دود باشد، پس دو آيه در مجموع‏مبدا خلقت جن را باد سمومى معرفى مي‏كند كه مشتعل گشته و به صورت مارجى ازآتش در آمده.

معناى كلمه"بشر"و نكته‏اى كه در التفات از تكلم به غيب در آيه: "و اذا قال ربك"هست

پس معناى دو آيه اين مي‏شود: سوگند مي‏خوريم كه ما خلقت نوع آدمى را ازگلى خشكيده كه قبلا گلى روان و متغير و متعفن بود آغاز كرديم، و نوع جن را از بادى‏بسيار داغ خلق كرديم كه از شدت داغى مشتعل گشته و آتش شده بود



دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, :: 14:35 ::  نويسنده : ماتیران       
گروه بزرگ پارس کلوب
 


 


 
گروه بزرگ پارس کلوب
 
گروه بزرگ پارس کلوب
 
گروه بزرگ پارس کلوب
 
گروه بزرگ پارس کلوب
 
گروه بزرگ پارس کلوب
 
گروه بزرگ پارس کلوب
 
گروه بزرگ پارس کلوب
 
گروه بزرگ پارس کلوب

گروه بزرگ پارس کلوب
 
گروه بزرگ پارس کلوب
 
گروه بزرگ پارس کلوب
 
گروه بزرگ پارس کلوب  
 

     

      

 

 



دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, :: 14:32 ::  نويسنده : ماتیران       

روح، موجودی مجرد است و جسم و قابل قسمت نیست و حیات و فعالیت اعضای بدن، به او متكی است. واژه روح در قرآن در سوره‏ها و آیات متعددی تكرار شده است و متبادر از آن، همان موجودی است كه مبدأ حیات و زندگی است و آن را منحصر به انسان و یا انسان و حیوان ننموده است، بلكه آن را در غیر انسان و حیوان نیز اثبات نموده است مثل آیه مباركه: "...فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجابا فَأَرْسَلْنا اِلَیها رُوحَنا"1. "..مریم میان خود و آنان حجابی افكند و در این هنگام، ما روح خود را به سوی او فرستادیم".
و آیه مباركه: "وَ كَذلِكَ أَوْحَینا اِلَیكَ رُوحا مِنْ أَمْرِنا"2. "همان‏گونه(كه بر پیامبران پیشین، وحی فرستادیم) بر تو نیز روحی را به فرمان خود وحی كردیم". و آیات دیگر. پس برای روح، مصداقی در انسان هست و مصداق‏های دیگری نیز در برخی موجودات دیگر. این دو آیه و آیات دیگر به صراحت دلالت بر وجود روح در انسان و برخی موجودات دیگر غیر از انسان به معانی مختلف وجود دارد از جمله آیاتی كه به صراحت دلالت بر این دارد كه مراد از روح، تنها روح انسانی است، آیه مباركه زیر است:
"یسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی"3. "از تو (ای پیامبر) راجع به روح می‏پرسند، بگو روح از كار خدا است و به شما جز اندكی از علم داده نشده است". در این آیه گرچه روح، مطلق آورده شده و لكن از قرائن موجود در آیه، استفاده می‏شود كه مراد از روح مورد سؤال، روح انسانی است كه به امر خدا انجام گردیده است. بنابر عقیده بیشتر مفسّران در آیه بالا روح به معنای روان و عامل حیات به‏كار رفته است4. مفسّر بزرگ اهل سنت "شیخ ابوالفتوح رازی" در تفسیر "روح‏الجنان"5. در ضمن بیان اقوالمختلف در مورد مفهوم و معنای روح می‏گوید: "آنچه در این آیه مورد سؤال قرار گرفته، روح آدمی است كه قوام حیات به آن است و آدمی به آن زنده و با فقدان آن انسان زنده نمی‏ماند".

مرحوم شعرانی در حاشیه تفسیر رازی چنین بیان می‏كند: "تفسیر روح با این مفهوم درست‏تر به نظر می‏آید كه سؤال از وجود روح و حقیقت آن از دیرباز میان ملل جهان متداول بود، خاصّه یهود و مخصوصا آن جماعت از یهودیان كه با فلاسفه آمیخته و از عقاید و اختلافشان درباره روح، اطلاع یافته بودند، تعجّب بشر درباره روح از آن است كه می‏بیند قدرتی است بر خلاف طبیعت و گوئی بر ضدّ آن در نبرد است و گوشت و پوست و استخوان را چون به خود رها كنند زود پوسیده و متعفّن و پراكنده می‏گردد و روح، او را سالها از فرسودگی و تعفّن، نگاه می‏دارد و به حركت و سخن می‏آورد و تعقّل و ادراك می‏كند و اینها هیچ‏یك، كار جسم نیست، جسم، سنگین است و سوی پائین میل دارد و روح بر می‏جهد و جسم را می‏جهاند.

"حال پس خود روح از چه مبدأ و منشأ است؟ خداوند جواب داد كه مبدأ آن از فرمان خدا است و مانند نور خورشید بر ابدان تابیده و اگر فرمان الهی نبود و از ورای عالم طبیعت، دستوری نرسیده و فروغی نتافته بود، همه چیز جامد بود و صامت".

تفسیر آیه "وَ ما اُوتِیتُمْ مِنَ العِلْمِ اِلاّقَلِیلاً". "شما آدمیان جز اندكی كه از علم، نصیب ندارند". این است كه روح از دیدگاه قرآن، موقعیتی در عالمِ وجود دارد و آثار و خواصی در این عالم، بروز می‏دهد كه بسیار بدیع و عجیب است و شما از آن بی‏خبرید!

مرحوم "بحرانی" مؤلف تفسیر "برهان" در تفسیر آیه فوق از حضرت امام باقر علیه‏السلام نقل می‏كند كه فرمود: "معنای آیه، این است كه جز تعداد كمی از بشر؛ از روح، آگاهی ندارند".

استاد معظّم علامه فقید، سید محمد حسین طباطبائی قدس‏سره در تفسیر "المیزان"6 می‏نویسد: "كلمه روح به طوری كه در لغت معرفی شده، به معنای مبدأ حیات است كه جاندار به وسیله آن قادر بر احساس و حركت ارادی می‏شود ولی مراد از روح در این آیات همان روح و نفس به نام "نفس ناطقه" می‏باشد كه در كالبد همه افراد انسانهای موجود، وجود دارد. و وجود آن از ناحیه خدا و وابسته به او است". چنانكه در آیه دیگر می‏فرماید: "..اِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئا أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُونُ"7. "فرمان او چنین است كه هرگاه چیزی را اراده كند، تنها به آن می‏گوید: موجود باش! آن نیز بی‏درنگ موجود می‏شود". از این آیه معلوم می‏شود كه:
1. امر خدا یعنی ایجاد هستی و وجودی است كه از ناحیه خداوند به روح متعلّق شده و این موجود، وابسته به خداست و به امر او پیدا شده نه علل و اسباب دیگری.
2. موجودی به نام روح، وجود دارد و به همین مناسبت حضرت مسیح علیه‏السلام به عنوان كلمه خدا و روح او شمرده شده، آنجا كه می‏فرماید: "إِنَّما المَسِیحُ عِیسی بْنُ مَرْیمَ رَسُولُ اللّهِ وَ كَلِمَةٌ أَلْقاها إِلی مَرْیمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ"8. "مسیح، عیسی بن مریم، فقط پیامبر خدا و كلمه اوست كه آن را به مریم القاء كرده است و روحی از جانب او است".
خداوند در برخی از آیات روح و جان موجود در انسان‏ها را متعلّق به خود دانسته یعنی تنها از ناحیه او به انسان، عطاء شده است چنانكه در مورد خلقت حضرت آدم علیه‏السلام می‏فرماید: "فَإِذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی"9. "هنگامی كه كار انسان را به پایان رساندم و در او از روح خود (یعنی یك روح شایسته و بزرگ) دمیدم". و در آیه مباركه دیگر چنین وارد شده است: "ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ"10 "سپس اندام انسان را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید".

در این دو آیه روح، متعلّق به انسان ذكر شده و با كلمه "مِن" آورده شده یعنی مبدأ پیدایش او از ناحیه خداست. و نام این ایجاد را "نفخ" یعنی دمیدن نهاده است11 هم‏چنانكه این كلمه در سایر آیات وارده در این باب نشان دهنده همین واقعیت است: "یلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یشاءُ"12. "وحی را به هر یك از بندگان خویش كه بخواهد القاء می‏نماید". و آیه "ینَزِّلُ المَلائِكَةُ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یشاءُ مِنْ عِبادِهِ"13. "فرشتگان را با وحی به هر یك از بندگان خویش كه بخواهد می‏فرستد تا دلهای مرده را به وسیله آن زنده نماید".
و آیه "تَنَزَّلُ المَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ"14. "فرود آیند فرشتگان و روح(مراد جبرئیل است) در آن شب به اذن خدا با هر كاری كه تقدیر خدا در امور مختلف است". چنانكه خوانندگان ملاحظه می‏كنند، كلمه "من" در همه این آیات می‏فهماند كه روح از جنس و سنخ امر است و آنگاه امر را بیان می‏كند و می‏فرماید:
"إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئا أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُونُ"15. "فَسُبْحانَ الَّذِی بِیدِهِ مَلَكُوتُ كُلّ شَی‏ءٍ"، "جز این نیست كه هرگاه خداوند اراده كند چیزی را، امر كند به او و بگوید باش، پس به وجود می‏آید".

عالم خلق و عالم امر
به طور كلی در مطالعه آیات قرآنی در جهان آفرینش دو پدیده، جلب توجه می‏نماید: یكی پدیده "خلق" كه در مسیر سلسله علل و اسباب، قرار داشته و بر زمان و مكان، منطبق می‏گردد و مسیر تكامل را تدریجا می‏پیماید. دیگری پدیده "امر" كه نشان دهنده ارتباط موجودات با خداوند می‏باشد، در این پدیده، تدریج وجود ندارد و تنها با اراده خداوند به‏طور آنی، موجود می‏گردد و اسباب و وسائل مادّی در آن راه ندارد و در حقیقت پدیده و عالم امر كه روح از آن عالم است، عالم موجودات غیر مادی است16.

مرحوم علامه طباطبائی قدس‏سره در معنای امر در ذیل آیاتی كه از تفسیر "المیزان" نقل كردیم، می‏گوید: امر هر چیز عبارت است از ملكوت آن چیز و برای هر موجودی، ملكوتی و امری است كه در آیات 185 و آیه 75 سوره انعام و آیه 4 سوره قدر به آن اشاره شده است. مطابق آیات قرآن هر دو پدیده یعنی پدیده مادی و قابل لمس یعنی "عالم خلق" و پدیده‏های امری و مجرد غیر مادی یعنی "امر و خلق" هر دو از جانب خداوند می‏باشد چنانكه در سوره اعراف آیه 54 می‏فرماید: "اَلا لَهُ الخَلْقُ وَ الأَمْرُ". "آگاه باشید كه آفرینش و تدبیر جهان از آنِ اوست یعنی به فرمان او است".

خداوند این معنی را در آیات دیگر از جمله آیه 59 سوره آل عمران، نیز متذكّر می‏گردد به این صورت كه ابتدا خلقت آدم را ذكر و ارتباط آن را با خاك كه یكی از اسباب آن است، بیان، سپس وجود آن را بدون ارتباط به چیزی با تعبیر "كُنْ" یعنی "باش" خاطرنشان می‏سازد پس كیفیت خلقت آدم به صورت تدریج، انجام پذیرفته ولی نفخ روح به صورت غیر تدریجی و یا پدیده امر به وجود آمده پس روح انسان به امر خداوند موجود گشته است و نظیر این آیه را خوانندگان می‏توانند در آیات 12 تا 14 سوره "مؤمنون" مطالعه نمایند.

چنانكه در آیه 59 سوره آل عمران ملاحظه می‏گردد، قرآن پیدایش پدیده روح را به عنوان كیفیتی متفاوت با مراحل قبلی، معرفی كرده است یعنی جنین در ماه‏های اول دوره جنینی، دارای حیات و در حال رشد و نموّ می‏باشد و موقعی كه رشد به حدّی رسید كه ساختمان قلب، كامل گردید و شروع به طپش نمود و اعضای بدن كامل شد، حیات نباتی جنین تبدیل به حیات عالی‏تری گردیده، پدیده دیگری به نام روح و نفس، به وجود می‏آید و از آن تعبیر به كیفیت امری شده است. در روایت وارد از امام سجاد علیه‏السلام در تفسیر نورالثقلین17 به این حقیقت اشاره شده كه حیات ابتدائی كه بیشتر، جنبه نباتی دارد به كیفیت بالاتری كه برای تعقّل و زندگی مستقل آماده گردیده، تبدیل می‏گردد18.

پس؛ از آیات فوق استفاده می‏شود كه روح موجودی محقق و مجرّد از ناحیه پروردگار بوده، جسم نیست زیرا به تعبیر مؤلّف كتاب "رسالة‏النفسیة"19 "جسم قسمت‏پذیر بوده و روح، قسمت‏پذیر نیست، و روح عَرَض هم نیست زیرا كه عَرَض را به خود، قیام نبود و جان، اصل آدمی است و همه اعضاء، تبع وی است، عَرَض چگونه بود...؟"
جالب این است كه مؤلّف كتاب "رسالة‏النفسیة"، "فضل الله بن حامد حسینی" متوفّای 921هـ.ق. بعد از ذكر مطالب یاد شده، دو بیت شعر فارسی نیز در زمینه مورد بحث چنین سروده است:

سرّی است كه جز نهفتنش نیست روان *** دُرّی است نفیس و سفتنش نیست روا
رازی كه میان جانِ جانان منست *** دانسته نیست و گفتنش نیست روا

پاورقیها:
1. مریم، 17.
2. شوری: 52.
3. اسراء، 85.
4. بررسی مقدماتی اصول روانشناسی اسلامی، جلد اول، تألیف دكتر سید ابوالقاسم حسینی، سال 1364، ص 21 و 20.
5. تألیف: شیخ ابوالفتوح رازی، با حواشی مرحوم حاج میرزا ابوالحسن شعرانی، كتابفروشی اسلامی، سال 1385هـ ق.
6. ترجمه آقای موسوی، ج25، ص 340 و 341.
7. سوره یس، آیه 89.
8. سوره نساء، آیه 171.
9. حجر، 29.
10. سجده، 9.
11. كتاب بررسی مقدماتی روانشناسی اسلامی، ص 23.
12. مؤمن، 15.
13. نحل: 2.
14. قدر، 4.
15. یس، 82.
16. رساله نفسیه، تألیف: فضل الله بن حامد الحسینی، متوفای 921هـ، ص 27.
17. ج1، ص 540.
18. بررسی مقدماتی اصول روانشناسی اسلامی، ج1، ص 24 - 25.



دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, :: 14:6 ::  نويسنده : ماتیران       

دختری 19 ساله به نام زینب با جن ها در ارتباط است او می گوید که بعد از چندی این جن ها باعث آزار و اذیت او و مادرش شده اند .

خانه آنها در یکی از محله های جنوب تهران است . و حالا گفتگوی زینب را بشنوید:

*از کی با این موجودات در ارتباطی :

**از سه ماه پیش

*آیا دوران کودکی جن ها را دیده بودی یا از چیزی می ترسیدی ؟

**من در کودکی نه جن دیدم و نه از چیزی می ترسیدم ، من حتی در تاریکی برای گربه قبلی ام غذا می بردم حتی از تاریکی هم نمی ترسیدم .

*نظر پدر و مادرت در مورد جن ها چیست ؟
 

 


 


**من پدر ندارم و مادرم هم از آنها نمی ترسد ، بلکه از آنها بدش می آید و مدام به آنها نفرین می کند که در آن موقع آنها من را اذیت می کنند .

*گربه را از کجا پیدا کردی و چند سال آن را داری ؟

**یک گربه ماده 3 سال پیش آمد در بالکن خونه ما و گربه ام را به دنیا آورد . جالب این جا بود که گربه ها همیشه 5 الی 6 بچه به دنیا می آورند ، ولی این گربه مادر همین یک گربه را به دنیا آورد . و بعد از دو روز دیگه مادر گربه ام نیامد .

*چه جوری به این گربه انس گرفتی ؟

**چون مادر گربه نیامد من به مراقبت از او پرداختم . او تا حدی به من انس گرفته بود که بعضی مواقع احساس می کردم به من می گوید ، مامان! تمام رفتارهایش مانند یک انسان بود . گربه ام حتی من را می بوسید .

*گربه نر بود یا ماده ؟

**من اسمش را نیلو گذاشته بودم ولی بعد از مردنش دامپزشکی که برده بودیم ، جنسیت او را نر اعلام کرد .

از کی جن ها رو زیاد می بینی ؟

آن شب خوابم نمی برد ، ساعت نزدیک 4:30 صبح بود به خاطر همین با گربه ام رفتم دم در خانه مان و نیلو (گربه ام) رفت تو کوچه که یکدفعه دیدم با یک گربه سیاه که پدر نیلو (گربه ام) بود و بارها دیده بودمش ، داشت دعوا می کرد . اول به خیالم یک دعوای ساده بود ، ولی گربه سیاه در تاریکی کوچه تبدیل به یک آدم سیاهپوش شد که عینک دودی زده بود و موهایش عین پلاستیک می ماند و وقتی داشت می آمد طرف خانه ما ، من در را بستم و او غیب شد از این ماجرا به بعد و بعد از مردن گربه ام آنها را زیاد می دیدم .

*چگونه آنها را می بینی ؟

**آنها با من کاری نداشتن ولی هر زمان مادرم با من یا بدون من میرفت پیش جن گیر و دعا نویس آنها مرا کتک می زدند ( با اشاره به در آشپزخانه ) می گوید : حتی یک دفعه از همین در تا انتهای آشپزخانه پای من را گرفتند و کشیدند .

*گربه ات چه طوری مرد ؟


 


**یک روز وقتی من و مادرم از بیرون آمدیم خانه دیدیم که نیلو وسط حیاط افتاده ، طوری که انگار سرش زیر پای یک نفر له شده بود وقتی او را به دامپزشکی پیش دکتر خیرخواه بردیم او هم نتوانست چگونگی مرگش را تشخیص دهد و فقط گفت خفگی است .

*از کجا فهمیدی کسانی که با آنها در ارتباطی جن هستند ؟ آیا قبلا جن دیده بودی ؟

**نه من جن ندیده بودم از آنجاییکه آنها غیب می شدند و شکل واقعی خود را در خواب به من نشان می دادند . آنها در بیداری به شکل انسانهایی عجیب با پوششی عجیب خودشان را به من نشان می دادند ولی در خوابم به شکل واقعی می آمدند ، آنها دارای شاخهای خاکستری – چشمان قرمز و پوستی کلفت و براق هستند و در سر و بازویشان خارهایی دارند .


 


*درس هم می خوانی ؟


 


**نه من در دوران ابتدایی چون خونریزی بینی داشتم به حدی که بی هوش می شدم مدیر مدرسه گفت : که دیگر نمی تواند من را در مدرسه قبول کند ، سال دوم ابتدایی ترک تحصیل کردم ، اما دوباره در سال 79 شروع به درس خواندن کردم . شبانه می خواندم و غیر حضوری واحدهایم را پاس می کردم .

طوری که در طول 3 سال ، ده بار معدل قبولی در کارنامه ام بود . ده سال را در سه سال خواندم .

*با وجود جن ها چه طور درس می خواندی ؟

**با وجود آنها من آن قدر انرژی داشتم که با نمرات عالی قبول می شدم .

*آیا تو تخیلی هستی؟

**تخیلی نبودم ونیستم .

*به ارتباط با جن ها علاقه نشان می دادی یعنی قبل از این جریان دوست داشتی با آنها ارتباط برقرار کنی ؟

**من اصلا به آنها فکر نمی کردم حتی مطالعه هم در این زمینه نداشتم .

*قبل از دیدن جن ها چیز غیر عادی در خانه تان رخ نداده بود ؟

**تنها اتفاق غیر عادی و جالب این بود که بعضی چیزهایی که در جایشان بود از جای دیگری سر در می آوردند ، یک بار دسته کلیدم را روی میز در اتاقم گذاشته بودم آن قدر دنبالش گشتم تا وسط کتابهایم پیدا کردم .

*رابطه تو با آنها چه طور بود ؟

**دوست داشتم پیش من بمانند ، من خیلی به آنها عادت کردم وقتی آنها نیستند من هیچ انرژی ندارم .


 


*دوست داشتی مثل جن ها باشی ؟

**آنها به من می گفتند : سیستم عصبی تو مشکل داره و زیاد عمر نمی کنی ، اگر تا یک مدت با ما باشی جزئی از ما می شوی آنها می گفتند ما تو را قوی و بعد ضعیف کردیم تا بفهمی هیچ انسانی به کمک تو نمی آید ، آنها از انسانها متنفرند .

*الان چه احساسی نسبت به آنها داری ؟

**دوست دارم دوباره بیایند آخه چند وقتی است که آنها را زیاد نمی بینم . می خواهم دوباره انرژی بگیرم .

*با این انرژی که به تو می دادند چه کار می کردی ؟

**من می توانستم در تاریکی مطلق در آینه به چشمهایم خیرع شوم و رنگ آنها را از قهوه ای تیره به کهربائی برسانم و اینکه شبها در آیینه کسانی را که فردا صبح با آن برخورد داشتم می دیدم . دو برابر یک مرد قدرت داشتم ، جسور وشجاع بودم .

*تو نماز هم می خوانی ؟

**قبل از دوستی با آنها می خواندم ، ولی بعد از دوستی با آنها نمیخوانم چون آنها دوست ندارند.


 


*وقتی با آنها دوست شدید و رابطه پیدا کردید در مورد خود چه فکر میکردید ؟

**فکر میکردم از آدمهای دیگه جدا هستم و از همه آدمها بزرگترم جن ها به من می گفتند، چشمانت را ببند و من این کار را میکردم و با خودم می گفتم، یک جن بکش – یک جم شرور ویا خوب بکش بعد وقت چشمانم را باز میکردم یکی از اونها را به صورت تصویری مبهم روی کاغذ می کشیدم .

*چند سال هست در این خانه زندگی می کنی ؟

**از موقعی که به دنیا آمدم 19 سال .


 


*پدرت چندساله فوت شده ؟

**او فروردین ماه 1377 فوت شده است .

*جن هایی که با آنها ارتباط داری چند نفرنند ؟


 


**اول 4 نفر بودند اما الان بیشترند .

*از کدومشون بیشتر خوشت میاد ؟

**از بچه یکی از جن ها

مادر زینب می گوید :

یک روز داشتم چای می خوردم که دیدم یک زنی دارد از حیاط به طرف در اتاق می اید . رفتم در را بستم چون احساس می کردم برای اذیت کردن زینب می اید وقتی که در را بستم برای این که تلافی کند هر چی آشغال بود ، دیدم از بالا به داخل چایی من می ریزد .

زینب به من گفت : من یک دختر باردار سیاه می بینم که تو خانه خواهرم از این اتاق به آن اتاق می رود .

و حالا خود زینب در ادامه گفته های مادرش می گوید :

جالب اینجاست که وقتی مامانم با آنها لج می کند و به روی زمین آب جوش می ریزد ، کف پای من می سوزد و حالت تشنج به من دست می دهد .

خوب عزیزان این یک سرگذشت از یک دختر ساکن تهران بود که براتون نوشتم



شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 13:16 ::  نويسنده : ماتیران       
 


شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 13:12 ::  نويسنده : ماتیران       



شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 13:8 ::  نويسنده : ماتیران       



یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, :: 18:48 ::  نويسنده : ماتیران       
 
 


یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, :: 11:48 ::  نويسنده : ماتیران       

 

 

 

 

 

 

 


خانه اي كه صاحب آن به دليل وجود اشباح مجبور به ترك آن شد...
-------------------------------------------
و اين هم عكس ديگري از روح در بيمارستان

 



یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, :: 11:45 ::  نويسنده : ماتیران       

 

این مرد سالها پیش در جنگل زندگی میکرده که کشته شده اما در همه عکسها در اون جنگل هنوزه مه هنوزه پیداست


یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, :: 11:21 ::  نويسنده : ماتیران       
 
 


جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, :: 14:55 ::  نويسنده : ماتیران       

نترسی











جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, :: 14:53 ::  نويسنده : ماتیران       
آيا اين ها را در قبرستان ديده ايد؟




جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, :: 14:50 ::  نويسنده : ماتیران       

 

مطالبی پيرامون جن

 
آيا مي توان با جنيان ارتباط برقرار كرد

يكي از مسائل بسيار جذاب قابل بررسي در مبحث موجودات ماوراؤالطبيعه ، ارتباط برقرار كردن با آنهاست . برقراري ارتباط با اين موجودات به طرق گوناگون و به دلايل متفاوتي ممكن است صورت گيرد. يكي از انواع ارتباطات ، تسخير جن است ، كه البته امري است ممكن و واقعي . بنابر مشاهدات عيني ، عده اي قادرند جن و حتي شيطان را به استخدام خويش درآورند، مانند مرتاضان و ساحران كه در بعضي از كشورهاي آسيايي مانند هند با نام «جوكيه » (هنديان طايفه اي از عابدان و عالمان را جوكيه مي نامند) معروفند و با رياضتهاي خاص ، كه اكثر آنها نيز غير شرعي است ، قادر به اين امر مي شوند و حتي افرادي ، بعضي از جنيان را براي مقاصد سودجويانه خود به كار برده و از آنها براي يافتن اموال مسروقه يا برخي امور پنهاني بهره مي گيرند. نوع ديگري از برقراري ارتباط كه از قديم الايام در جاي جاي دنيا و در بين اقوام مختلف مرسوم بوده ، روش جن گيري است ، كه معمولا براي انسانهايي كه مورد هجوم شيطان و يا يك جن شرير قرار مي گيرند و به اصطلاح جن زده مي شوند، مورد استفاده قرار مي گيرد. در چنين شرايطي جهت خارج كردن جن و شيطان از كالبد و وجود انسانهاي مبتلا عملياتي صورت
مي گيرد و به گفته شخص مبتلا و شاهدان ، در بسياري از مواقع نتيجه مثبت حاصل و شخص جن زده درمان شده است . حتي در كشور خودمان نيز افرادي وجود دارند با نام «مامازار» و يا «بابازار» كه با مراسم خاصي اقدام به اين كار مي كنند.
نوع ديگري از ارتباط، احضار ارواح مي باشد و همانطور كه گفتيم در واقع اين نوع ارتباط، تماس با جنيان است و در واقع جن با اختيار خود با اين مدعيان تماس مي گيرد و به واسطه تواناييهايش آنها را راهنمايي مي كند و گاهي با شيطنتهايي موجب فريب آنها نيز مي گردد. اما قرآن كريم راجع به تسخير جن و شيطان تنها از حضرت سليمان (ع) ياد مي كند، چنان كه آمده است :
«و برخي از شيطانها براي حضرت سليمان (ع) غواصي مي كردند و كارهاي ديگري جز اين انجام مي دادند و ما نگهبان آنها بوديم ». (سوره انبيا آيه ۸۲) بنابراين آيه ، جن هايي كه در تسخير حضرت سليمان (ع) بودند، از نوع جن هاي شرير و بد بوده اند
نه از نوع صالحان و خوبان و بنا به روايات موجود، جن هاي صالح و خوب به اذن الهي از روي رضا و ميل در خدمت پيامبران و امامان و بزرگان در مي آيند. قسمتي از جنيان مانند باد در هوا پراكنده اند، ممكن است همه جا باشند و در بين انسانها رفت و آمد كنند و با آنان همزيستي مسالمت آميزي داشته باشند، چنان كه در پاره اي از مناطق معتقدند كه «اين موجودات در همه جا وجود دارند، ولي در دل شبها فعاليت آنها بيشتر شده و مجالس عروسي يا بزم خود را در حمامها، سردابها، مخروبه ها، گورستانها، زيرزمينها، آب انبارها و... برپا مي كنند، ولي در صحراها، كنار چشمه ها، زيردرختان بي خار هم وجود دارند و شبها در خانه ها به بازي و گشتن مشغولند و چه بسا بارها از روي رختخواب انسانهاي در حال خواب نيز عبور مي كنند». (روح هاي تسخير شده ، ص ۱۶۰) و يا در اقيانوس آرام جزيره اي است به نام «كارينا»، در آن جزيره در خانه هر يك از مردم تختخوابي مجلل است كه بهترين فرشها و پارچه ها را روي آن گسترده اند و عجيب آن است كه اهل منزل حق ندارند روي اين تختخواب بخوابند; چرا كه معتقدند ارواح به سراغ آنان مي روند و اين ارواح به چند ساعت خواب احتياج دارند و اين تختخواب هم
براي خفتن آنها در نظر گرفته شده و بانوي خانه موظف است هر روز صبح وسايل روي تختخواب را در معرض نور خورشيد قرار دهد و آماده استقبال از روحها شود. (اشباح و ارواح ) آيا واژه بسم الله موجب دوري جن مي شود پر واضح است كه «بسم االله » نه تنها در دفع و جلوگيري از شيطان (جن شرير و بد) مفيد است ، بلكه در رفع و دور كردن آن نيز مي تواند موثر واقع شود، چنان كه امام صادق (ع) از رسول گرامي اسلام (ص ) نقل مي كند كه فرمود: «هنگامي كه سفره غذا را
مي گسترانند چهارهزار فرشته بر دور آن جمع مي شوند، اگر بنده بسم الله گفت ، فرشتگان مي گويند: خدا بر شما و غذايتان بركت فرستد و به شيطان خطاب مي كنند كه بيرون رو اي فاسق ! تو را برايشان سلطنتي نيست و اگر بسم الله نگفت ، فرشتگان به شيطان مي گويند: بيا اي فاسق و با اينها غذا بخور». (كافي ، ج ۶، ص ۲۹۲) علامه طباطبايي (ره ) مي فرمايد: «تقسيم آيه مباركه (بسم الله الرحمن الرحيم ) در مربعات به حروف ابجد براي جنيان و افراد مبتلا به جن مفيد است .
آنچه مسلم است ، اين است كه گفتن نام خدا مي تواند در دور كردن جني كه با خدا دشمن است موثر واقع شود، ولي در بسياري از اوقات اذيت و آزار جنيان به واسطه عملي است كه از سوي انسان به طور ناخودآگاه صورت گرفته و موجب خشم بسيار جن گرديده است و اين دليلي بر بي ايماني و بي اعتقادي جن به اين واژه نيست ، بنابراين ذكر آن نه تنها او را دور نخواهد ساخت ، بلكه عاصي خواهد كرد و البته جنيان بي آزار و صالح هم هرگز با واژه كريمه بسم الله دور نخواهند شد.

جن در اديان ديگر چگونه است

همه مذاهب الهي در جهت رشد و آگاهي انسان نسبت به نظام آفرينش شكل گرفته و به يك اندازه از روح الهي برخوردار گرديده اند. هر يك از پيامبران نيز در طول بشريت براي تكميل دين ديگري مبعوث شده و انسانها را به سوي كمال و هدايت رهبري كرده اند. بنابراين وقتي كاملترين و آخرين دين خدا موجودي با نام جن را مسجل مي دارد، خود مهمترين دليل براي حجت داشتن اين موجود در اديان ديگر است . آيه اي از سوره احقاف كاملا مبين اين موضوع است كه قبل از ظهور دين اسلام جنياني بوده اند كه يهودي و مسيحي بوده اند و بعد از استماع آيات خداوند به دين اسلام ايمان آوردند. جنيان گفتند: «اي قوم ما! ما كتابي شنيديم كه بعد از موسي نازل شده و كتابهاي پيشين را تصديق مي كند و به حق و راه راست هدايت مي نمايد». (سوره احقاف ،آيه ۳۰) در انجيل آمده است : «آنان (جنيان ) با تو مي جنگند، ولي بر تو پيروز نمي شوند». (انجيل مقدس ، آيه ۱۹)در تورات و انجيل پيش از اين كه نامي از جن به ميان آيد، از شيطان و ابليس ياد شده و البته از آنجايي كه هيچ كدام از اين كتابها مرجع اصلي نمي باشد به مفاد آن نمي توان استناد كرد، در هر حال از آيه هاي قرآن كريم اين طور مستفاد مي گردد كه عيسي (ع) و موسي (ع) جنيان را باور داشته و آنها را به دين خود درآورده اند.

و اما جنيان در آيين زرتشت

در آيين زرتشت موجودات و مخلوقات جهان به دو دسته خير و شر تقسيم مي گردند; خيرات آنهايي هستند كه وجودشان براي نظام عالم لازم است و آفريده اهورامزدا هستند و شرات آنهايي را گويند كه موجب شر و زيانند و مخلوق اهريمن . در روايات دين زرتشتي نيز از جن با عنوان «جني » نام برده شده و آن را به صورت ماده ديوي كه در موقع آفرينش آسمانها
توسط اهورامزدا، با نعره هاي مكرر خود اهريمن خفته را بيدار و او را براي نبرد با اهورا مزدا تعليم داد، معرفي مي كند. قابل ذكر است كه جهان بيني اسلامي همانند زرتشت ، جهان و موجودات را به خير و شر تقسيم نمي نمايد و معتقد است كه همه چيز زيبا و به جا آفريده شده و همه چيز مخلوق ذات احديت است .


پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 19:42 ::  نويسنده : ماتیران       


اماكن تاريك هميشه انسان را به وحشت وامي دارد
آيا به نظر شما اين احساس بي دليل است ؟

ترس از جن
آيا بايد از جنها ترسيد؟
برای در امان ماندن از آنها چه بايد كرد؟ ظرفيتها و عكس العملهای انسانها در ارتباط با موجودات ناشناخته بسيار متفاوت و غيرقابل
پيش بينی است. بنابر اعتقاداتی كه سينه به سينه و نسل به نسل منتقل شده همواره جن ها موجوداتی آزاردهنده و موجب شر و فساد بوده اند، هرگاه بيماری لاعلاجی پيش آمده و يا اتفاق غيرقابل توجيهی روی داده به جن و شيطان نسبت داده شده است. موارد زيادی از بيماران روان پريش ديده شده اند كه بيماری خود را ناشی از ديدن اين موجودات می‌دانند و از سوی اطرافيان جن زده لقب گرفته اند. مسلم است كه وحشت، ترس و اضطراب بيش از حد، موجب بسياری از اختلالات روحی و روانی خواهد شد. به راستی كدام انسان است كه در برخورد با اين موجودات بيم در دلش راه نيابد. ولی آيا می‌توان همه اين بيماريها را منسوب به جن و شياطين دانست؟ به طور حتم شما هم عارضه «آل زدگی» را به كرات از سالخوردگان شنيده ايد، عارضه ای كه مردم در ايام قديم و امروزه در برخی از روستاها و مناطق دورافتاده آن را باور داشته و معتقدند كه اين موجود جان زن زائو
و طفلش را به خطر می‌اندازد. (چنان كه چند سيخ پياز پوست كنده را در بالای سرزائو می‌گذاشتند تا آل و جن از بوی بد پياز فرار كرده و به زائو نزديك نشوند.) در حالی كه امروزه از طريق علمی ثابت شده است عامل بسياری از بيماری ها، ميكروب و موجودات
ميكروسكوپی بوده و وجود ميكروب و نفوذ آن در بدن ضعيف زائو و طفلش موجب بيماری می‌شده و خاصيت ميكروب زدايی پياز عامل سلامت و محافظت بوده و نه بوی بد آن. و يا عوام بيماری بسياری از كسانی كه به بيماری صرع گرفتارند را به
جن ها نسبت می‌دهند. حال اين ها تا چه حد واقعيت دارد، سوالی است كه می‌توان با استناد بر اين آيه آن را پاسخ گفت:
«آنان كه ربا می‌خورند، در قيامت چون كسانی از قبر برمی خيزند كه به افسون شيطان ديوانه شده اند». (سوره جن، آيه ۲۶ و ۲۷) نابراين بسياری از اعمال نادرست كه جنبه شيطانی دارند و در واقع در اثر نفوذ شيطان در روح انسان اعمال می‌شوند موجب اختلالات روحی، روانی گشته و در واقع يك جنون شيطانی را در فرد ايجاد می‌كنند.علامه طباطبايی (ره) می‌گويد: «تشبيهی كه در اين آيه شده كه رباخوار را به كسی تشبيه كرده كه از طريق تماس با شيطان ديوانه شده، خالی از اين معنا نيست كه چنين چيزی (يعنی ديوانه شدن) امری است ممكن، چون هر چند آيه شريفه دلالت ندارد كه همه ديوانگان در اثر «مس شيطان» ديوانه شده اند ولی اين قدر دلالت دارد كه بعضی از جنونها در اثر مس شيطان رخ می‌دهد». (سوره بقره، آيه ۲۷۵) شايد بهترين راه برای در امان ماندن از آزار جنيان بالا بردن دانش و آگاهی نسبت به آنهاست؛ چرا كه جنيان نيز مانند انسان، خوب و بد دارند و از آنجايی كه در ميان انسانها زندگی می‌كنند و تعدادشان نيز بسيار زيادتر از انسانهاست ديدار با آن ها برای هيچ كس غير ممكن نيست ولی چه بسا بسياری از اختلالات روحی، روانی كه به جسم هم آسيب جدی وارد می‌سازد، ناشی از ديدار با يك جن خوب و
نيكوكار بوده و تنها ترس از ديدار با اين موجود، فرد را دچار عارضه ساخته و هيچ قصد و عمدی از سوی جنيان در كار نبوده است.



سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 19:51 ::  نويسنده : ماتیران       
ارواح خبيثه
ارواح شرير كدامند و چه تفاوتی با جن دارند؟
مطالعات بر روی آثار بشر بدوی از قبيل نقاشی ها و كنده كاريهای غارها نشان می‌دهد كه انسان از ابتدای آفرينش وجود موجوداتی غير از خود را در محيط پيرامونش حس كرده است. موجوداتی كه ترس، وحشت و حتی نوعی پرستش و كرنش را در
آنها ايجاد می‌كرده است. پس از اختراع زبان و خط، هر قوم و قبيله ای نامی برآنان گذاردند و برای ارتباط يا دفع آنان آدابی را برای خود قائل شدند و اين آداب نسل به نسل تداوم يافت چنان كه امروز هنوز در افريقا رسومی با همان روش سنتی برای ارتباط با اين موجودات و يا دفع آنان صورت می‌گيرد. به عنوان مثال در آيين مسيحيت، جن گيری يك سابقه ديرينه دارد كه اغلب كشيش ها اقدام به آن می‌كنند و در واقع معتقدند كه شيطان در قالب جسم فردی رسوخ می‌كند. البته تقريبا به غير از مسلمانان همگی اين موجودات را ارواح شرير می‌نامند و برای دفع شر آنان اعتقادات مخصوص به خود دارند. مثلا برخی از اروپاييان امروزی بر مبنای يك تفكرسنتی وقتی در خيابان راه می‌روند دستهای خود را تكان می‌دهند تا از ارواح شرير دور بمانند و يا در روز معينی از سال مراسمی برپا می‌كنند كه در آن عده ای بسيار از مردم لباسی شبيه به لباس اتاق عمل می‌پوشند، بوقی در دست می‌گيرند و در آن می‌دمند. اما بنا بر اعتقادات مسلمانان تنها موجودات ماوراؤالطبيعه فرشته ها و جن ها هستند و روح انسان وقتی كاملا از بدن انسان خارج شود، نه تنها قدرتی ندارد بلكه انسان هم نمی تواند هيچ گونه تسلطی برآن داشته باشد، مگر به خواست خداوند.
در كتاب «ارتباط با ارواح» اين طور آمده: «تسلط ارواح عقب مانده بر انسانها را در اصطلاح عاميانه «جن زدگی» می‌گويند كه در واقع به همان مفهوم افسون و تسخير است. ما استفاده از اين اصطلاحات را به دو علت صلاح نمی دانيم؛ اول اين كه، جن

واژه ای است مخصوص موجودات هوشمند كه برطبق روايتی عاميانه معمولا برای ايجاد شر خلق گشته اند، و همواره محكوم به بدی كردن می‌باشند حال آنكه هيچ موجودی به خاطر بدی كردن آفريده نمی شود، مشيت پروردگار چنان است كه راه تكامل و
تعالی همواره به روی تمام موجودات هوشمند باز باشد. دوم اين كه اصطلاح «جن زدگی» غالبا بدين معنی به كار می‌رود كه جسم شخص جن زده را يك جن ديگر و يا روح متصرف شود. يعنی در واقع دو نوع سكونت در قالب يك بدن و اين فقط يك نوع
استثناست نه يك تصرف يا دشمنی و آزار، بدين جهت واژه جن زدگی به مفهوم عاميانه آن برای ما قابل قبول نيست».
آنچه از اين متون و بسياری از متون ديگر برمی آيد اين است كه واژه «جن» در فرهنگ های ديگر نيز وجود دارد ولی عموما آن را شيطان و يا ارواح شرير می‌نامند. در حالی كه ما مسلمانان معتقديم كه در ميان جنيان، جن صالح و نيكوكار نيز وجود دارد
.
اسماعيل حسين زاده سرابی در كتاب «سيمای جن»اين طور می‌نويسد: «سالها پيش در مشهد مسئله احضار روح غوغايی عجيب به راه انداخته بود تا اين كه دو نفر از علمای معتبر مشهد خواستار شركت در آن مجلس شدند و پس از حضور، از نزديك جريان حركت ميز را مشاهده كردند. در جلسه ديگر يكی از آن دو درخواست كرد كه ميز (مقصود ميز مخصوص احضار روح است كه روی آن همه حرفها نوشته شده و جنها توسط اشاره ای ميز راتكان می‌دهند تا روی حرف مورد نظر بايستد) را بگردانند، اين عالم چون دارای علوم و معنويت خاصی بود و راه مكالمه صحيح با موجودات نامرئی را بلد بود، گرداننده ميز را به اسمايی كه حضرت سليمان (ع) می‌دانست و با آن اسما جنيان را مسخر كرده بود، قسم داده و پرسيده بود: شما روح انسان هستيد يا موجودی ديگر؟ و شروع به خواندن حروف الفبا كرده در نهايت اين جمله ها حاصل شد: من جن هستم». زمرديان نيز در كتاب «شيطان كيست» می‌گويد: «مدتهاست (ارتباط گيرندگان با روح) با وسيله های گوناگون با جن تماس می‌گيرند... البته جن خود را به آنها با نام روح يكی از افراد معرفی می‌كند و آنها بر اين باورند كه با روح آدمی تماس گرفته اند، در حالی كه اغلب تماس آنها با جن و شيطان است

آيا جن علم غيب دارد

قابليت های موجود در جن كه ناشی از نوع خلقتش می‌باشد (مانند پنهان بودن از چشم، طی مسافت كردن و غيره) اين تصور را در ذهن انسانها ايجاد می‌كند كه اين موجودات از عالم غيب آگاهند. البته بسياری از ارتباط برقراركنندگان آگاهانه به قصد سوؤ
استفاده و فريب مردم و يا ناآگاهانه به اين باورها دامن زده اند، ولی حقيقت آن است كه تنها خداوند است كه آگاه به غيب می‌باشد و لاغير، چنان چه می‌فرمايد: «خداوند دانای غيب است و غيب خود را بر هيچ كس آشكار نمی سازد، مگر بر آن پيامبری كه از اوخشنود باشد». و البته بسيار ديده شده در جريان همين احضار روح كه ما آن را احضار جن می‌دانيم، جنيان توانسته اند پاسخ های درست و مناسبی را ارائه دهندكه آن را نبايد ناشی از علم غيب آنان دانست، زيرا جنها از آنجايی كه به راحتی می‌توانند طی طريق كنند، می‌توانند از همنوعان خود كه در جريان ماجرا قرار دارند پاسخ را جويان شده و به شخص رابط اطلاع دهند و يا از امكانات ديگری استفاده كنند كه ما از آن بی خبريم. به هر حال علم غيب چه برای انسان و چه برای جن منتفی است مگر برای عده ای خاص كه از طرف خداوند اين توانايی برايشان ممكن می‌شود.


سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 18:48 ::  نويسنده : ماتیران       
اين عكس پس از
تاييد رهبران ديني در كشور امارات در
رسانهای مختلف چاپ و منتشر شد.

يك جوان عرب در منطقه حليله امارات با شنيدن صداهای
عجيب در يكي از غارهاي اطراف اين منطقه دوربين خود را
برداشته و به محل مي رود و در آنجا موجودي عجيب شبيه
جن را مشاهده مي كند.
فرد عكاس بر اثر سكته قلبي فوت مي شود و پليس با
اعلام دوستان او و مراجعه به محل در كنار جسد وي
دوربين عكاسي مي يابد و با ظهور فيلم داخل دوربين
عكس جن را مشاهده مي كند.
اين عكس و خبر در نشريات امارات به چاپ رسيده و از تلويزيون


آن كشور نيز پخش شده است.

 

 



سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: 15:27 ::  نويسنده : ماتیران       
 


از دیده شدن یک جن پیر در ایالت متحده آمریکا

چندی روز پیش شخصی در ایالت متحده آمریکا پس از بیست
سال وقتی به خانه روستای اش برگشته بود ناگهان متوجه
صداهایی میشود از انباری خانه اش میشود پس دقت به صداها
متوجه می شود که جن پیری که توان حرکت ندارد در انباری
خانه اش وجود دارد و طلب کمک می کند. در حالی بسیار
ترسیده بود به کمک پسرانش او در این قفسه
زندانی میکنند



 
درباره وبلاگ

بابا در مورد زندگي جنيان سوال كنيد
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جنیان و آدرس jenean.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 68
بازدید ماه : 133
بازدید کل : 96534
تعداد مطالب : 39
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 1


<-PollName->

<-PollItems->